از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست

آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست 
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست


دیگر دلم هوای سرودن نمی کند 
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست


سربسته ماند بغض گره خورده در دلم 
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست


ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد 
ای وای ، های های عزا در گلو شکست


آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود 
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست


" بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت 
" آیا " ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست


فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند 
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست


تا آمدم که با تو خداحافظی کنم 
بغضم امان نداد و خدا .... در گلو شکست

  

قیصر امین پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد