غیر شیدایی مرا داغی به پیشانی نبود منکه پیشانی نوشتم جز پریشانی نبود . همدمی ما بین آدمها اگر مییافتم آه من در سینهام یک عمر زندانی نبود . دوستان رو به رو و دشمنان پشت سر هرچه بود آیین این مردم مسلمانی نبود . خار چشم این و آن گردیدن از گردنکشیست دسترنج کاجها غیر از پشیمانی نبود . چشم کافرکیش را با وحدت ابرو چه کار ؟ کاش این محراب را آیات شیطانی نبود . منکه در بندم کجا ؟ میدان آزادی کجا ؟ کاش راه خانهات اینقدر طولانی نبود |