روح پریشان
رنجی که همیشه آزارم میداد اکنون به نهایت رسیده است.چنان رشد کرده است از هستی من بزرگتر
شده است و احساس می کنم که در زیر فشار هر روز سنگین ترش دارم به زانو در می آیم. بسیار
نزدیک است.مرگ و جنون را در یک قدمی خود می بینم. سخت تنها مانده ام. چه سخت است تنهایی
در انبوه جمعیتی که از همه سو مرا احاطه کرده اند. از تنهایی و سکوت وحشت داشتن و از ازدحام
وغوغا خفقان گرفتن.
دولت بر همه جا مسلط است. همه چهره های زندگی را او نقاب زده است. همه جای اجتماع رااشغال کرده است. تنها کسانی که با او همسازند گامی می توانند برداشت. دیواری قطور در برابر من.
آخوند بر همه جا مسخر است.توده در دست اوست. متن مردم را به صورت لایه رسوبی ضخیم سیل
ساخته است. سفت و نفوذ ناپذیر و منجمد.
و روشنفکر! چه بگویم چه کرده است ،کیست؟ مقلد متعصب بی تعصب و بی سواد و بی همه چیز،
عنتر اطواری ِ بد ادای ِ دست آن لوطی فرنگی! جای دوست و دشمن را هر جور که صاحبش تعیین
می کند نشان می دهد. پر باد ،پر ادعا ،ناشی ، هرهری مذهب ،بی شخصیت، بی شرف ، بی شعور،
آلت دست ،آماتور، عمله آماتور ظلمه.
زنان شان! عروسک های خنگ و بی شعور و بی احساس و لوس و بی وزن و سبک مغز و
خنک دل و جهان بینی شان تا بالای زانو و ایده آلشان محصور در اسافل اعضاء. ظاهرشان شبیه
گارسون های مونث فرنگی ، دختران استخدام شده ی باشگاه ها و دانسینگ های اروپایی و
باطنشان ملاباجی های کنجکاو ِ تهمت زن ِ بد دل ِ حسود ِ پست اندیش ِ غیبت کن ِ فضول ِ عقده داری
که کارشان توی مغازه ها پرسه زدن برای خرید است و توی خانه ها نشستن و از این و آن
حرف زدن و بافتن و ساختن و بد گفتن و به در همسایه کار داشتن. ببیچاره زن فرنگی چه ننگی
که اینها خودشان را مقلد او می دانند! و در احساسات از او بالاتر! نه شرقی اند نه غربی،
نه زن اند نه مرد ، نه همسر خوب اند نه معشوق خوب، نه عقل دارند نه دل، هیچ، پوچ.
شصت هفتاد کیلو گوشت و دمبه ی پودر نشده ی رنگ شده ی صداداری هستند که فقط بدرد دید زدن
جوانک هایی می خورند که زیر ابرو برمی دارند.
و مرد هایشان! همان زن ها که در فوق ملاحظه کردید با مختصر دستکاری در لباس ها تبدیل
می شوند به مرد به اضافه تن صدای بم که غالبا ً هم به زور بم می نمایند.
و روشنفکران مذهبی! همان آخوند های اسبق اند که به جای اصول کافی و بحار الانوار حالا
از روزنامه کیهان و اخبار خارجی منبر درست می کنند و از روی کتاب تاریخ طبیعی دبیرستان
درباره اتم و تکامل موجودات و رد نظریه داروین و انطباق علوم جدید با قرآن در آیه انشقاق
آسمان درباره فقط آپولوی 12 آمریکایی ها سخنرانی مذهبی به طریق سینه راما و تکنی
کالرایراد می فرمایند.
و سیاسی های انقلابی !
همان زن ها و مردهای غیبت کن عقده دارند با این تفاوت که آنها از حسن وحسین و مهین وشهین
حرف می زنند و دروغ می بافند و تهمت می زنند در باب مسائل جنسی یا سر و وضع! و اینها در
باب مسائل سیاسی و اوضاع ! هر که دروغگوتر و بددهن تر و در اتهام تندتر، انقلابی تر!
علما و نویسندگان !
دسته بندهای بی سواد و توطئه گر و دزدی که اعلم علمایشان یک زبان انگلیسی اصل چهاری
بلغور می کنند و حرف های گنده گنده ی امروزی مد امروز ورانداز می کنند و این از آن و آن از
این تعریف می کند و هر دو به دسته های دیگری نقد می زنند و مجله دارند و برنامه رادیو ، و
تلویزیون وزمینه سازی که هفته ای یکبار برای هر کدامشان یک مصاحبه ترتیب دهند و از یک
جعلق چس فیلی که سر مقاله اطلاعات بانوان را نمی تواند درست قرائت کند می پرسند : خوب ،
شما که از بنیانگذاران شعر نو هستید و صاحب مکتبی تازه در شعر جدید ، آیا معتقدید که شاعر باید
مسئولیت داشته باشد یا خیر ؟ آیا شعر فارسی راه خود را به سوی تکامل می پیماید یا توقف و
حتی انحطاط ؟ آیا هنرمند باید تعهد اجتماعی را قبول کند یا آزاد باشد؟
حالا من مانده ام معطل و مردد که چکار کنم؟ قالب های آدم ها همه تعیین شده و مشخص است.
و من نمی توانم خودم را در هیچکدام بگنجانم. در بیرون این قالب ها تنها مانده ام...