نمیدانم آیا شما هم مثل من گاهی اوقات در بین دوستان و آشنایان گرقتار این بحث شدهاید، که مثلاً فلان زبان آیا لهجه است یا گویش یا اصلاً فرق اینها از هم چیست؟ به نظر شما چه فرقی میان کردی، لری و یا اصفهانی و مشهدی است؟ زبان چیست و لهجه یا گویش کدام است؟
این سوالات معمولاً در جامعه شناسی زبان مطرح میشوند. و هدف از آن دست یافتن به طبقهبندیی از انواع گوناگون زبان است در اجتماع. بگذارید کمی سادهتر حرف بزنم. بیایید با هم سفری داشته باشیم از تهران به دیگر نقاط ایران. مقصد اول ما اصفهان است.
گشتی در شهر بزنید و با مردم صحبت کنید. آیا حرف مردم را میفهمید؟ (من نمیدانم، که شما اهل کدام شهر میباشید، اما در ذهن خود شما را فارسی زبانی فرض کردهام، که از فارسی معیار برای تعاملات اجتماعیاش استفاده میکند.) اگر فارسی زبان باشید، حتماً میفهمید که مردم چه میگویند، و مردم اصفهان نیز حرفهای شما را میفهمند. اما حتماً احساس میکنید که اصفهانیها مثل مردم تهران صحبت نمیکنند، و از نظر تلفظ با لهجه محل شما فرق دارند. اما این تفاوت باعث نمیشود، که میان شما و اهالی اصفهان ارتباط برقرار نشود.
حالا مسیر خود را عوض کنید، و به یکی از شهرهای غربی ایران سری بزنید. نمیدانم تبریز و ارومیه را میپسندید، یا شهر کردنشین سنندج را، اما برای منظور ما فرقی نمیکند. کافی است که برای خرید به خیابان بروید. سعی کنید مردم نفهمند که شما مسافر هستید. بگذارید مردم فکر کنند، که شما هم یکی از مردم این شهر هستید. مطمئن باشید که با شما به همان زبان محلی خود، ترکی یا کردی صحبت خواهند کرد. من از مال دنیا فقط زبان فارسی را که در رادیو و تلویزیون استفاده میشود، بلدم! طبیعی است که حرف این مردم را نفهم. نه از تلفظ آن سر در میآورم و نه واژههای آن به گوشم آشناست. گمان نکنم، که از دستور آن هم سر در بیاورم. من که دست خود را رو خواهم کرد، و خواهم گفت: " لطفاً فارسی صحبت کنید، من حرف شما را نمیفهمم". خوب، از حالا به بعد وضع بهتر میشود، حالا که مردم فارسی صحبت میکنند، بهتر میفهمم. نمیدانم آیا شما قصد دارید، به سفرتان ادامه بدهید یا نه؟ اما برای کار من همین دو شهر کافی است.
باز گردیم به مسئله خودمان. در طی همین سفر کوتاهی که داشتیم، دیدیم که زبان تا چه حد میتواند متفاوت باشد. این مسئله در زبانشناسی با عنوان گوناگونیهای زبان مطرح میشود و علل مختلفی دارد. اما ما در این جا به علل آن نمیپردازیم. مهم این است که بدانیم چطور میتوان زبانهایی به این گوناگونی را از نظر اجتماعی طبقهبندی کرد. معمولاً میتوان از دو منظر به گوناگونیهای زبان در اجتماع نگریست. نخست: دیدگاه زبانشناسانه و دوم دیدگاه غیر زبانشناسانه.
منظور از دیدگاه زبانشناسانه به کار بردن ملاکهایی زبانشناختی است، برای طبقهبندی گونههای زبانی. بگذارید قبل از تخصصی شدن بحث اصطلاح گونه را برایتان تعریف نمایم. گونه اطلاقی عام و کلی است به جای زبان و لهجه و گویش. البته در زبانشناسی دلالت بر مفهومی تخصصیتر نیز دارد. اما در این جا زمانی گونه به کار میرود که نخواهیم دقیقاً مشخص کنیم که چیزی زبان است، یا گویش، یا لهجه.
از ملاک های زبانشناسانه میگفتم. پیش از آن که سفر خود را از تهران شروع کنیم، وقتی با مردم صخبت میکردیم، به خوبی حرف آنها را میفهمیدیم و آنها نیز حرفهای ما را میفهمیدند، و به اصطلاح درک متقابل از هم داشتیم. از نظر تلفظ هم مردم دیگر با ما فرقی نداشتند. در این وضعیت که تفهیم و تفاهم کامل میان مردم اجتماعی برقرار شود، زبانشناسان میگویند که مردم این اجتماع از زبانی مشترک استفاده میکنند. وقتی که از تهران به اصفهان آمدیم، وضع کمی فرق کرد. تفهیم و تفاهم برقرار میشد، اما معلوم بود که زبان این مردم با آن چه که در تهران دیدیم فرق دارد. گاهی اوقات هم ممکن بود در موارد معدودی متوجه منظور افراد نشویم. علت آن هم عمدتاً نحوه خاصی از تلفظ اهالی اصفهان بوده است. در این مورد که میان افراد جامعه درک متقابل وجود دارد، اما تفاوتهای زبانی بخصوص در سطح آوایی مشهود باشد، زبانشناسان لهجه را مطرح میسازند. به این ترتیب حتماً میتوانید بفهمید، آن چه که در مشهد صحبت میشود، لهجه مشهدی است، یا زبان مشهدی؟
در سنندج و تبریز وضع فرق میکرد. من که چیزی از زبان آنها سر در نمیآوردم. اگر از آنها نمیخواستم که به فارسی با من صحبت کنند، حتما سر در گم میشدم. شاید لازم باشد این بار پیش از سفر به یکی از کلاسهای آموزشی بروم تا این زبانها را یاد بگیرم.
هرگاه در یک اجتماع گروهی از افراد از نظام ارتباطی استفاده کنند، که برای سایر افراد امکان مفاهمه و تعامل وجود نداشته باشد، زبانشناسان میگویند، در این اجتماع دو زبان متفاوت به کار میرود. به این ترتیب کردی، لری، ترکی، مازندرانی و گونههایی از این دست، زبان میباشند، نه لهجه. معمولاً تفاوت این زبانها در همه سطوح زبانی یعنی سطوح واژگانی و نحوی(دستوری) و آوایی است و آن قدر تفاوت زیاد است که امکان درک متقابل را ناممکن میسازد. ممکن است، بگویید، زبانهایی همچون کردی، لری و مازندرانی همه گونههای هستند، متولد از زبانی به نام فارسی. پس میتوان ادعا کرد، که اینها لهجههایی از فارسی میباشند. باید گفت که این زبانها تنها زمانی لهجهای از فارسی بودهاند، که تفاوتشان با فارسی از نظر آوایی بوده است، اما با تحولی که هم در فارسی و هم در این زبانها ایجاد شده ، این زبانها خود رفته رفته آن قدر تغییر یافتهاند، که خود اکنون تبدیل به زبانی مستقل شدهاند. این مسئله نه تنها در مورد فارسی، که درمورد دیگر زبانهای هند و اروپایی¹ نیز صدق میکند. برای مثال زبان ایتالیایی و فرانسه دو گونه زبانی میباشند، که از مادری به نام لاتین متولد شدهاند، و در طول زمان با پذیرفتن تغییر و تحول بسیار زبانی مستقل شدهاند، با حفظ رابطه خویشاوندی.
تا این جا ملاک زبانشناختی یعنی درک متقابل را برای طبقهبندی زبان مطرح ساختیم و با کمک این ملاک فهمیدیم که چه تفاوتی میان لهجه و زبان موجود است. اما حتماً شما اصطلاحی دیگر یعنی گویش را فراموش نکردهاید. با مقدمهایی به سراغ آن نیز میرویم.
معمولاً چنین طبقهبندیهایی از زبان که تنها از منظر علمی و زبانشناسی انجام میشود،حرف آخر را نمیزند. زبان نهادی اجتماعی است و طبعاً بررسی آن منتزع از اجتماع، یک بعدی خواهد بود. در بسیاری از موارد دیدگاههای غیر زبانشناختی نیز برای طبقهبندی انواع زبان اعمال میشود. به این معنا که در طبقهبندی گونههای زبانی به زبان، گویش و لهجه نمیتوان فقط معیار درک متقابل را مد نظر قرار داد. (البته در پژوهشهای زبانشناختی این معیار علمیترین است.) همچنانکه گفته شد، مردم اجتماع خود معیارهایی برای طبقه بندی زبان دارند. ازجمله آنها ست: نگرش افراد، مرز جغرافیایی، موقیت اجتماعی و... . در مثال زیر ما تاثیر مرز جغرافیایی – سیاسی و نگرش افراد را در طبقه بندی زبانی نشان خواهیم داد.
نگرش افراد: افغانیها به عنوان مهاجر مدت زمان به نسبت مدیدی را در ایران سپری کردهاند. شاید به حسب ضرورت شما با یکی از آنها گفتگو کرده باشید، به نظر شما در مقایسه بین زبان فارسی و افغانی (فارسی دری) آیا افغانی لهجهای از فارسی است، یا زبان است. بنا به ملاکهای زبانشناختی ، فارسی دری خود لهجهای از فارسی است، چرا که میان ایرانیها و افغانهایی که ازفارسی دری استفاده میکنند، ارتباط متقابل برقرار میشود. اما آیا خود افغانها چنین چیزی را میپذیرند؟ این مسئله در مورد تاجیکها نیز صدق میکند. این طبقهبندی ناشی از عواملی همچون نگرش افراد به زبان خود، مرزبندیهای جغرافیایی-سیاسی و عوامل اجتماعی است. عواملی که در بالا ذکر شد، به علاوه تعداد سخنگویان یک زبان، دارا بودن ادبیات نوشتاری، تعداد واژگان، و خویشاوندی زبانی عواملی غیر زبانی میباشند که در تعیین زبان بودن یا لهجه بودند خالت دارند.
حال باز گردیم به گویش. از آن جایی که از ممکن است ازنظر سیاسی و حفظ تمامیت ارضی صلاح نباشد که در کشوری از وجود زبانهای مختلف نام برده شود، بهنر دیده شد، که بهجای زبان از اصطلاحی متعادلتر یعنی گویش استفاده شود. گویش از منظر زبانشناسی هیچ تفاوتی با زبان ندارد. تنها عامل غیر زبانی است، که چنین اصطلاحی را به جای زبان در اجتماع مرسوم میسازد. مثلاً میتوان گفت گویش کردی، بجای زبان کردی، و یا گویش ترکی، بجای زبان ترکی، گویش بلوچی بجای زبان بلوچی و....
تا بدین جا طبقهبندی کلی از زبان به دست دادیم. و تفاوتهای آن را شناختیم. اما شاید شما هم مثل من متوجه این مسئله شده باشید، که حتی در بین مردمی که از یک لهجه یا زبان خاص مشترک استفاده میکنند، تفاوتهایی وجود دارد. این مسئله ناشی از این است که هرکسی لهجه فردی² خاص خود را داراست. گاه ممکن است این تفاوت ها از سطح تفاوتهای فردی فراتر رود و گروه یا طبقهای خاص از مردم را دربر گیرد. مثال آن تفاوتهایی است که میان زبان و نحوه سخن گفتن افراد تحصیل کرده اجتماع در مقابل کم سوادان وجود دارد یا تفاوتی که میان سخن گفتن زنان و مردان وجود دارد. عواملی همچون منطقه جغرافیایی (محل زندگی افراد)، جنسیت، تحصیلات، طبقه اجتماعی، سن و سبک در سخن گفتن افراد جامعه زبانی تفاوتهایی ایجاد میکند. کافی ست از امروز به تمایزات محل زندگی، شغل، طبقه اجتماعی و... مردم دوروبر خود دقت کنید تا به میزان تاثیر آنها در نحوه سخن گفتن افراد پی ببرید. راستی به نظر شما کدام یک از عوامل بالا تاثیری بیشتر در تمایز زبانی افراد اجتماع ما دارد.
یکی از عوامل ایجاد تمایز زبانی سبک³ میباشد. زبانشناسان در تعریف سبک آن را مجموعهایی از ویژگیهای مختلف زبانی دانستهاند، که در موقعیتهای مختلف اجتماعی به کار گرفته میشود. فرض کنید که شما امروز دو قرار ملاقات دارید. ساعت 10 صبح با مدیر یک موسسه آموزشی که تا پیش از این او را ملاقات نکرده اید و ساعت 4 بعد از ظهر با یکی از دوستانتان که از اول ابتدایی تا به حال او را میشناسید و با هم بوده اید. طبیعی است که آن چنان که با دوست خود بیتکلف و راحت صحبت میکنید، با مدیر آن آموزشگاه گفتگو نخواهید کرد. تفاوتهای موجود در این دو نحوه گفتگو سبک را میسازد که میتواند رسمی، محترمانه، عادی، محاوره ای و ... باشد. راستی میخواهید با دوست خود راجه به چه موضوعی صحبت کنید، هدف شما چیست، میخواهید انتقاد کنید یا این که پیشنهادی بدهید، رابطه شما در چه حدی ست، میخواهید چیزی را بنویسید و به او بدهید، یا این که میخواهید با او رودر رو صحبت کنید.
تمامی موارد بالا در انتخاب سبک موثر است.
با بحث سبک میتوانیم موضوع گوناگونیهای زبان را خاتمه دهیم اما نباید از نظر دور داشت که تنوع زبانی دلائل مختلفی دارد که بحث در باره آن مجالی دیگر میطلبد.
توضیحات:
1. زبانهای هندو اروپایی گروهی از زبانهای خویشاوند هستند که از هند تا به اروپا گسترده شدهاند. مادر این زبانها 4 هزاره پیش از میلاد در ناحیهای واقع در شمال دریای سیاه میان اقوان نیمه چادر نشین رایج بوده است، و در اثر مهاجرت اقوام مختلف رفته رفته زبان فوق انشقاق و انشعاباتی یافته و از هند تا اروپا گسترده شدهاند. خانواده زبانهای هندو ایرانی، ژرمانی، ایتالی، یونانی، سلتی و... را میتوان از جمله خانواده زبانهای هند و اروپایی بر شمرد.
2. Idiolect
3. Style
منابع:
ترادگیل، پیتر، زبانشناسی اجتماعی. در آمدی بر زبان و جامعه، ترجمه محمد طباطبایی، چ. اول، تهران: نشر اگه. 1376.
مدرسی، یحیی، درآمدی بر جامعه شناسی زبان، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1368.