به مربیگری فکر نمی کنم
قبل از اینکه در مورد سر و صداهاى این روزها حرف بزنیم، چیز جالبى یادم افتاد که بد نیست با این شروع کنیم؛ با اسم یک نفر. بعد شما هر چیزى که در مورد این اسم به ذهنت مى رسد را بگو.
بفرمایید.
پل کانچسکى!
(کمى مکث مى کند) بازیکن منچستره ...
نه ... بازیکن منچستر نیست اما توى لیگ انگلیس بوده و هست ؟
بیست سوالى که نیست ...
با یک اسم دیگر شروع کنم، شاید زودتر به هدف برسیم؛ پل کانچسکى هیچى. وقتى اسم آلن کربیشلى را مى شنوى، یاد چه چیزهایى مى افتى ؟
مربى من تو چارلتون بود.
فقط همین ... مربى تو توى چارلتون بود ؟
آهان، فهمیدم. پل کانچسکى که اول گفتى، همبازى من توى چارلتون بود. دفاع چپ بود و کله تاسى داشت. بازیکن خوبى بود.
هدف ما «پل» نیست ... در واقع مى خواستیم در مورد کربیشلى اظهار نظر کنى. خبر دارى یا نه اما «پل» الان بازیکن تیم فولام شده؛ یعنى همبازى آندرانیک تیموریان. چند وقت پیش، سر تمرین در مورد شما از آندو سوال پرسیده و گفته الان کریم باقرى کجاست ؟
یعنى یادش بوده که من توى چارلتون بازى مى کردم.
دقیقا... به آندو گفته کریم باقرى بهترین هافبک چارلتون بود و سر تمرین از 30 مترى گل مى زد اما آلن کربیشلى روز بازى شما را مى فرستاد سکو. گفته بود که همه تعجب مى کردند و از همه جالب تر اینکه از نظر «پل»، کربیشلى احمق بوده که این کار را مى کرده. عین کلمه احمق را به کار برده بود ؟
نه ... اینجورى نبود. اتفاقا کربیشلى به من اعتقاد داشت. دوستم داشت ولى شرایط طورى بود که نمى شد من بازى کنم. مدام توى سفر بودم و به خاطر تیم ملى از تمرینات چارلتون جدا مى شدم و طبیعى بود که مربى روى من حساب نکند. به خاطر همین چیزها یک فصل بیشتر توى انگلیس بازى نکردم؛ یک سال فقط یک بازى. شرایط براى هر دو طرف سخت بود. ترجیح دادم به ایران برگردم و آرامش بیشترى داشته باشم.
احمدرضا من را یاد بازى با استرالیا مى اندازد. وقتى خوشحالى اش را روى نیمکت مى بینم، خدا را شکر مى کنم که الان پیش ما حضور دارد. بعد از اتفاقى که برایش افتاد، خیلى دعا کردم تا برگردد و دوباره کنار هم در یک تیم باشیم.
وقتى توى انگلیس فقط یک بازى انجام دادى، خیلى ها فکر کردند کریم باقرى روزهاى آخر فوتبالش را مى گذراند. چند صباحى توى ایران هم بازى مى کند و بعد هم خداحافظ فوتبال ؟
وقتى از انگلیس برگشتم، مدت ها خسته بودم. چند سال بدون وقفه درگیر تیم ملى و بازى ها و تمرینات باشگاهى بودم. از نظر روحى احتیاج به استراحت داشتم. وقتى برگشتم ایران، آماده بودم اما شرایط باشگاه- پرسپولیس- مناسب نبود و به همین دلیل براى بازى کردن آرامش نداشتیم.
خوب تمرین مى کنم، خوب غذا مى خورم و به موقع مى خوابم. زندگى سالم و استراحت به موقع دارم. فکر مى کنم این عوامل باعث شده که با این سن و سال، باز هم خوب بازى کنم.
کریم باقرى همیشه زندگى مثبتى داشته ... همیشه خوب تمرین کرده و خواب و خوراک منظمى داشته اما بازى امروز شما اصلا و ابدا با سه سال قبل قابل مقایسه نیست. به قول جواد خیابانى، مثل 20 ساله ها بازى مى کنى؟
گفتم که قبلا شرایط تیم مناسب نبود. سه سالى هست که باشگاه پرسپولیس اوضاع خوبى پیدا کرده و بازیکنان با مشکلات قبل روبه رو نمى شوند. الان مدیریت خوب و امکانات مناسب داریم، فکر و خیال بى خودى نداریم و هر روز بدون مشغله ذهنى تمرین مى کنیم.
امسال شرایط بهتر است یا پارسال ؟
پارسال هم خوب بود، امسال هم که الحمد... تا اینجا همه چیز خوب بوده.
افشین قطبى چقدر توى این مساله نقش داشته ؟
آقاى قطبى هم صددرصد نقش داشته. پست بازى من عوض شده و احساس مى کنم این مساله باعث شده تا در موقعیت گل زدن قرار بگیرم و بازى ام بیشتر به چشم بیاید.
این پست دوندگى کمترى مى خواهد؛ این طور نیست ؟
بله ... به نسبت هافبک دفاعى کمتر مى دوم. کلا این پست دوندگى کمترى مى خواهد. خلاصه پیر شدم و مثل 20 ساله ها نمى توانم بدوم.
به نظر خودت، کریم باقرى امروزى بهتر است یا کریم سال 98 و سال 96 ؟
الان با تجربه تر شدم؛ خیلى پخته تر از قبل بازى مى کنم اما نشاط و شادابى قبل را ندارم.
اما بعد از گل، خیلى با نشاطى ... آنقدر با هیجان و پرشور شادى مى کنى که آدم احساس مى کند هنوز با کریم باقری 20 ساله طرف است؟
(مى خندد) خب تماشاگران به من هیجان مى دهند. بازى ها حساس شده و رقابت نزدیک است. به خاطر اینکه از بقیه تیم هاى بالاى جدول عقب نیفتیم، باید 3 امتیاز را بگیریم.
هواداران پرسپولیس پارسال شعار جالبى داشتند؛ مثل یک شعر بود که همه یکصدا با ریتم مى گفتند «پرسپولیس حمله، محسن باید گل بزنه، پرسپولیس حمله ...» الان که محسن خلیلى نیست، این شعر براى شما خوانده مى شود و مى گویند «کریم باید گل بزنه». کریم باقرى کاپیتان پرسپولیس است. همین جورى مسوولیت سنگینى دارد. وقتى توى ورزشگاه این شعر را مى شنوى، چقدر احساس مسوولیت مى کنى ؟
تمام انگیزه ما خوشحال کردن هواداران است.
وقتى شما گل مى زنى، علاوه بر تماشاگران و بازیکنان، نیمکت پرسپولیس مى رود روى هوا! اما شما از بین این همه آدم، «بدو، بدو» مى روى سمت نیمکت و مى پرى توى بغل احمدرضا عابدزاده. دلیل خاصى براى این کار دارى ؟
وقتى گل مى زنم و نگاهم به نیمکت مى افتد و احمدرضا را مى بینم، یاد بازى استرالیا مى افتم. وقتى استرالیا را بردیم و تیم به جام جهانى رفت، من این طرف استادیوم بودم و احمدرضا آن طرف. از دور به سمت هم دویدیم و وقتى من به احمدرضا رسیدم، پریدم توى بغلش. احمدرضا من را یاد بازى با استرالیا مى اندازد. وقتى خوشحالى اش را روى نیمکت مى بینم، خدا را شکر مى کنم که الان پیش ما حضور دارد. بعد از اتفاقى که برایش افتاد، خیلى دعا کردم تا برگردد و دوباره کنار هم در یک تیم باشیم.
ظاهرا رابطه صمیمانه اى بین شما هست.؟
بله ... از قبل رفت و آمد خانوادگى با هم داشتیم و الان هم که مربى پرسپولیس شده، رابطه ما بیشتر و نزدیک تر شده.
از تیم ملى سابق، با کدام بازیکنان رابطه حسنه اى دارى ؟
با بعضى ها رابطه دارم و زنگ مى زنیم و بعضى ها هم مثل احمدرضا که رفت و آمد داریم. هر کسى رفته یک گوشه و خلاصه گرفتار است.
با على دایى چطور ؟
رابطه خوبى داریم.
ولى قبلا هم شما و هم على دایى مى گفتید که رفت و آمد آنچنانى بین شما نیست و رابطه شما بیشتر در چارچوب فوتبال است ؟
بله ... رفت و آمد زیادى نداریم اما با هم در تماس هستیم و هر از گاهى تلفنى صحبت مى کنیم.
پس با این تفاسیر، وقتى اسم على دایى را روى موبایلت دیدى، تصور مى کردى که زنگ زده احوالت را بپرسد یا درمورد گل هایى که زدى تبریک بگوید. در واقع انتظار نداشتى که یکدفعه بحث بازگشت کریم باقرى به تیم ملى مطرح شود. وقتى على دایى به عنوان سرمربى تیم ملى این پیشنهاد را داد، جا نخوردى ؟
چرا جا خوردم و شوکه شدم، بعد هم در مورد مصدومیت ام پرسید.
جواب اول شما چى ؟
گفتم که تلفنى در این مورد حرف نزنیم بهتر است. مى خواستم فکر کنم و بعد جواب بدهم.
یعنى حضورى هم با دایى ملاقات کردى ؟
بله ... یکى، دو ساعتى حرف زدیم. من شرایط را گفتم و قبول کرد.
مثلا شرایط شما چى بود ؟
گفتم الان بازیکن جوان خوب داریم که بهتر از من هستند. بالاخره من روزهاى آخر فوتبال ام را مى گذرانم و دوست دارم آرامش داشته باشم و شخصیت ام حفظ شود. در هر حال به على آقا هم گفتم که کمکى از من برمى آید، مشکلى نیست و براى تیم ملى بازى مى کنم.
دغدغه اى از این بابت ندارى که در تیم ملى فیکس بازى نکنى یا ...
(مى خندد) حالا صبر کنید تا دعوت شوم ...
بگذریم ... على دایى سرمربى سایپا شد و بعد به تیم ملى رسید. این مساله شما را وسوسه نمى کند که یک روز مربى بشوید ...
نه ... اصلا و ابدا به مربیگرى فکر نمى کنم.
قبلا مى گفتید اصلا و ابدا به تیم ملى برنمى گردید اما الان بعد از 8 سال در آستانه بازگشت به تیم ملى هستید. این اصلا و ابدا مثل بازگشت به تیم ملى تغییرپذیر نیست ؟
مطمئن باشید که به مربیگرى فکر نمى کنم. شرط اول هر کارى علاقه است. من هیچ علاقه اى به مربیگرى ندارم.
به جز علاقه، دلیل دیگرى هم دارید ؟
شخصیت مربیگرى توى من نیست. دوست ندارم مربى باشم.
منظور شما از «شخصیت مربیگرى» ذهن ما را به سمت و سوى خاصى مى برد. اینکه کریم باقرى اهل داد کشیدن، سیاه بازى و زیر و رو کشیدن نیست ... درست است ؟
به هرحال علاقه اى به این کار ندارم.
پس با این حساب هر وقت از فوتبال خداحافظى کنید، براى همیشه کنار مى روید و فقط خاطره شما مى ماند ؟
نه ... توى فوتبال مى مانم اما مربیگرى نمى کنم. فوتبال که فقط بازى کردن و مربیگرى نیست.
منبع : ایران ورزشی