آن چه مسلم است این که همه انسانها در آخرین لحظات عمرشان حرفهایی برای گفتن دارند اما این که این حرفها در چه شرایط و موقعیتی بر زبانها رانده میشود نیز بر نوع سخنان تأثیر میگذارد.
نمونه سخنان اعدامیها
مردی گفته بود: " از خانوادهام میخواهم مراقب یکدیگر باشند و همه آنها را دوست دارم".
دیگری گفته: "این سرنوشت است این زندگی است من در انتظار شما هستم اما شما مرا فراموش کنید".
یک مرد سیاهپوست: "پدر مرا به خانه ات ببر من برای رفتن حاضرم".
مردی سفیدپوست: "ای مرگ شتاب کن".
مردی سفیدپوست: "من گناهکارم و مجازاتم مرگ است پس ای شاهدان زنده مردنم را به نظاره بنشینید".
مرد قاتل: "چهره قربانیم را هرگز فراموش نمیکنم لبخند او در ذهنم است پس بهتر است به سوی او بشتابم".
مادری که فرزندش را کشته بود: "فرزندم تورا دوست دارم. نمیخواستم بمیری. منتظر باش که به تو میپیوندم".
قاتلی جوان: "شیطان در کمین است. مراقب باشید در وجودتان رخنه نکند تا به سرنوشت من دچار شوید".
قاتل یک نوزاد: "چه میتوانم بگویم مگر من به انسانی که کشتم پیش از مرگ مجال سخن دادم پس حقی برای ادای کلام ندارم".