(ع)، بی نقطه و خمیده قامت، با صورتی به غمگینی آفتابهای پاییزی
(ش)، پُرنقطه و نشسته بر زانوی خاطرات برگزیدهام که دیگر هقهق را نوازش نمیکنند
(ق)، قهر آلودتر از (ع) اما با صورتی به امید روزهایی که قرار است بیاید
ع ش ق، سه حرفی که تمام کلمات را با جادوی خود تسخیر کردهاند
سه حرفی که تمام حرفهای من است برای تو که هیچ نمیدانی از حروف گم گشته زندگیام