شب آشیان شبزده چکاوک شکسته پر
رسیده ام به نا کجا مرا به خانه ام ببر
کسی به یاد عشق نیست کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن تو مانده ای و بغض من
از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم که یار غمگسار نیست
مرا به خانه ام ببر که شهر ، شهر یار نیست
مرا به خانه ام ببر ستاره دلنواز نیست
سکوت نعره می زند که شب ترانه ساز نیست
مرا به خانه ام ببر که عشق در میانه نیست
مرا به خانه ام ببر اگرچه خانه ، خانه نیست
از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم که یار غمگسار نیست
شاعر : ؟
این شعر هم خیلی زیبا بود. از نظر محبت آمیزت بسیار ممنونم. خیلی لطف داری.
سپاس علی اقا
این ترانه یکی از بهترین ترانه های استاد ایرج جنتی عطایی است با آهنگسازی و تنظیم آرمیک که در سال 1369 به بازار آمد .
بله واقعا زیباست
و سپاس بابت حضور نازنین شما