نیایش
آفتابت
- که فروغ رخ «زرتشت» در آن گل کردهست
آسمانت
- که ز خمخانه «حافظ» قدحی آوردهست
کوهسارت
- که بر آن همت «فردوسی» پر گستردهست
بوستانت
- کز نسیم نفس «سعدی» جان پروردهست
همزبانان مناند.
مردم خوب تو، این دل به تو پرداختگان
سر و جان باختگان، غیر تو نشناختگان
پیش شمشیر بلا
قد برافراختگان،سینه سپرساختگان
مهربانان مناند.
نفسم را پر پرواز از توست
به دماوند تو سوگند که گر بگشایند
بندم از بند ببینندکه:
آواز از توست!
همه اجزایم با مهر تو آمیخته است
همه ذراتم با جان تو آمیخته باد
خون پاکم که در آن عشق تو میجوشد وبس
تا تو آزاد بمانی
به زمین ریخته باد!