ورای دود سیگارم نمایی از تو می دیدم
تو می رفتی و منهم در پیت
بشکسته و خسته
درون حوض کوچک ماهیان قرمز و چابک
نشانی از تو می دادند
و حتی کودکان خردسال کوچه باغ عشق
معصومانه می دیدند
ترا آغشته با تزویر
برایت گریه می کردند
هزاران دفتر بی خط
و کاج سبز
و گویا هرکه بیدار است
تو را با من سخن گفتند
وکاج سبز را منهم قلم کردم
نوشتم روی دفتر های بی خط
نگاهی کردم آنجا سخت با معنا
آنچه را می دیدم از روی الفبا
صداقت بود صداقت بود
صداقت
شاعر : ؟
صداقت یعنی از مرز افقها
به قصد دیدن رویت گذشتن
میان کوچه های سبز احساس
به دنبال قدمهای تو گشتن