پلاس کهنه اندیشه را دور باید انداخت
زمان بر مغز و پوست کهنگی می تازد امروز
چه کم داریم من و تو از درخت و سنگ بی مغز زمین ای دوست
بنگر، بنگر زمین هم پوست می اندازد امروز"
زمستان واپسین نفسهای سردش را بر زمین می دمد ولی زمین یخ زده اندرونش غوغاییست.
.حسی عجیب ، غنی و شاید منحصر به ایرانیان اواخر هر سال خیمه به دلهایمان می زند و چنان تسخیرمان می کند که بی اندیشه ی سیاسی یا غیر سیاسی برای مدتی هرچند کوتاه همه می شویم همان ایرانی که شهره ی آفاق است.
.همه به تنها یک چیز فکر می کنیم : هرچه با من می کنند بگذار بکنند ، آتشی هست که سینه ی مرا هر جای این کره ی خاکی که باشم همواره گرم نگهداشته و خاهد داشت
بیایید روز دگرگونی زمین و کاینات را با برگی نو بر دفاتر اندیشه هایمان بیاراییم.
."به شاد باش شمیم بارش شبنم
به فال نیک دیدار گل مریم
بیا تا یک نفس شکرانه ی امروز
به داغ دل فراموشی دهیم با هم
ممنون.آخرش بود.زیباترین پیام نوروزی که تا حال خوندم