گرچه می بینم گریزان از من و ترسو تو را
دوست دارم آهوی زیباتر از آهو تو را
هر که دستی رو به مویی برد، دیوانی نوشت
کی شبی در بر بگیرم-دست در گیسو- تو را
سخت می لرزد تنم وقتی تصور می کنم
شانه در گیسو و گیسو تا سر زانو تو را
خوش به حال تک تک آیینه هایی که هنوز
اینچنین بی پرده میبینند رو در رو تو را
آه لعنت بر دلی که میکشد این سو مرا
وای! نفرین بر دلی که میبرد آنسو تو را
سهم من از تو همین و سهم او از تو همان
من غمت را روی زانو مینشانم، او تو را
اصغر صالحی