از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

مثل کبــــوتری کـــه اسیـــر درخت نیست

مثل کبــــوتری کـــه اسیـــر درخت نیست

این عشق بی بهانه نگاهش به تخت نیست

تنهــــا مرور دست تــــو را خواسته دلش

پیراهنی که حق دلش چوب رخت نیست

می میرم از نبودنت و صبـــــر مــی کنـــــم

مرگ آن قدر که شایعه کردند سخت نیست

می میرم و هنـــوز تـو باور نمـی کنی

می میرم و هنوز خیال تو تخت نیست

این قلب تیرخورده که یک واقعیت است

از جنـس ابتذال نقـــوش درخت نیست

حـــوای من ، اســـارت من در زمیـــن تـــــو

تقصیر چشم توست، به تقدیر و بخت نیست 

 

ابراهیم فراهانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد