از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

این گونه است قصه ی غم های بعد تو

این گونه است قصه ی غم های بعد تو

هرگـز نمی رسم بـــه قدم های بعد تو

این اسکلت خراش دلم را وسیع کرد

این زندگی شبیهِ عدم هـــای بعدِ تو

کو شوکران من ؟ به یک جرعه سر کشم

کو جرعـــه ای هلاهل و سم هایِ بعدِ تو

حتی تسلـی ام نشده این ضریح ها

سجاده ها ... تمام حرم های بعدِ تو

تو قبله ی مقدس در سینه ی منی

من کافرم به دین صنم های ِ بعدِ تو

دریا میان خلسه ی آن چشمهاست ، من -

- مغروق مانده ی تمـــام بلـــم های بعدِ تو

این شعر ها به دردِ دل من نمی خورند

بیـــزارم از صدایِ قلـــم هـــــای بعدِ تو 

 

امیر مرزبان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد