برای چشـــم سیاه تـو اتل متل خواندم
تو گریه کردی و من باز هم غزل خواندم
طلوع شعر مرا هـــم کمـی محل بگذار
اگر چه مثل خروسان بی محل خواندم
تو از سفینه ی گریـــه برای من گفتی
من از کتیبه ی خنده بغل بغل خواندم
نه فیلسوف و نه عارف، قلندری مستم
برای کشف نگاه تــو بــی جدل خواندم
اگر چه صبح رسید و حرام شد خوابم
برای چشــم سیاه تـــو لا اقل خواندم
رضا علی اکبری