از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

برای چشـــم سیاه تـو اتل متل خواندم

برای چشـــم سیاه تـو اتل متل خواندم

تو گریه کردی و من باز هم غزل خواندم

طلوع شعر مرا هـــم کمـی محل بگذار

اگر چه مثل خروسان بی محل خواندم

تو از سفینه ی گریـــه برای من گفتی

من از کتیبه ی خنده بغل بغل خواندم

نه فیلسوف و نه عارف، قلندری مستم

برای کشف نگاه تــو بــی جدل خواندم

اگر چه صبح رسید و حرام شد خوابم

برای چشــم سیاه تـــو لا اقل خواندم 

 

رضا علی اکبری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد