از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

خودت را کم دارم

چنگ می‌زنم به خیالت!مشتم را که باز میکنم غمگین‌تر می‌شوم...عطر دست‌هایت می پرد
کدام را نگه دارم؟!خیالت را؟!عطر دست هایت را؟!آن روزهای از دست رفته را؟!یا...؟!هیچکداممن خواب و خیال نمیخواهم!خودت را کم دارم!

یادت که نرفته؟
تو یک آغوش به من بدهکاری...

"
شیما سامانفر"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد