جنگل سبز چشمانت هیاهوی آهوی چموشی را به دستم داد، تا ورق ورق از تو بنویسم... و در بیشه زار آغوشت سرمست از شهد لبانت، بغل بغل واژه های معطر عشق را، بچینم... به پایت ریزم و تاجی از میخک های احساس، بر پیچکِ زلف مُشکینت بگذارم
وه! که چه تربناک می شود، نبض سرانگشتانم از واژه ی "تو"
زهره طغیانی