می ترسم از خودم کـــه گنـــاه مکررم
در کار و بار شخص خدا دست می بَرم
انسانی از تبار نمی دانم از کجـا
شیطانی از حوالی ِدنیای دیگرم
خواناترین نوشته ی تاریخ کافری
مبهم ترین نشانه ی تکفیر آخرم
آتش بیار ِ معرکــه ی ارتداد محض
با سوره های روشن ایمان مغایرم
اینم،همین که یکسَره آتش نوشته اند
از فکـــــر ِ عامیانــه ی مردُم فراترم
*
لا مذهبم اگرچه به چشمان هیز شهر
لازم شود به نام تـــو مذهب می آورم
بودای خوب وخوش نفس عصر حاضری
اینسان کـــه در معابد مشرق شناورم
*
مجموع رمزهای مسلمانی منی
آیات نانوشته ی قرآن باورم
حالا به قرن های نخستین نگاه کن
در خلقتی شگفت،به خاطر بیاورم
.
.
.
تا پای دار،مردم نا آشنا،
وَ بعد
اعدام می شوم
نه،نه
از خواب می پرم!
ناصر ندیمی