رفتی ولی کجا؟ که به دل جا گرفته ای
دل جای توست گرچه دل از ما گرفته ای
ترسم به عهد خویش نپایی و بشکنی
آن دل که از منش به تمنا گرفته ای
ای نخل من که برگ و برت شد ز دیگران
دانی کز آب دیدهء من پا گرفته ای؟
بگذار تا ببینمش اکنون که می رود
ای اشک از چه راه تماشا گرفته ای؟
خارم به دل فرو مکن ای گل به نیشخند
اکنون که روی سینهء او جا گرفته ای
گفتی صبور باش به هجرانم چگونه؟
آخر تو صبر از این دل شیدا گرفته ای
شاعر ؟