یادت هست
گنجشکان در دست های ما
دانه می خوردند؟
و موهایت
در رودخانه های جهان می ریخت...
مسیر بادها را مشخص می کرد...
بادها را دیوانه می کرد...
در باران رقصیده بودیم؟
یادت هست؟
حیف،
حیف که یادت نیست!
"محمدرضا مختار"