از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

شب های بی تو

آسمان‌ها، ترانه‌هایی آبی

کوه ها، قصه هایی سبز

اما این را نمی‌دانم

که زنبق ها از کجا بر دشت باریده‌اند؟

دریا، آرزوی آبی من است

با آوای مغمومش

و باد، کلام شیرینم

که گونه ات را می‌بوسد

و لای گیسویت می‌پیچد.

شب، سکوت توست

روز، لبخندت.

شب‌هایی که بی تو می‌گذرند

از گیسوی تو درازترند.

"فکرت قوجا"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد