پنج بوسه ، برای پنج سر انگشت تو.
می میرم این درنگ را
از انگشتانت بوسه ی سرخ ، فرو می چکد
و تو ، چون موسی ،
از دریا خواهی گذشت
نهی پای و برهنه بازو .
تدبیر می جویم
و این کلاف
بر دیوار اتاقم
تندیسی از
«مبادا» ست.
تو را می جویم ، چونین معجزه ی دستانت
به بارگاهت
که مرا بارده
که هیچ چیز ، چیزی به زیبایی تو نیست
و زیبایی تو ، هیچ چیز را نمی ماند
مرا بخوان
به تبرّک معجزه ات.
"فرخ تمیمی"