از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

تو می مانی ...

نمی‌میرد دلی کز عشق می‌گوید

 

و دستانی که در قلبی، نهال مهر می‌کارد

 

نمی‌خوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا

 

و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبی‌ها

 

نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است

 

تو می‌مانی

 

در آواز پرستوهای آزاد و رها

 

آن سوی هر دیوار

 

تو می‌خوانی

 

بهاران با ترنم‌های هر باران

 

تو می‌بینی

 

گل زیبای باورهای نابت، غنچه خواهد کرد

 

نهال پاک ایمانت، دوباره سبز خواهد شد

 

نسیم صبح،

 

عطر آن سلام مهربانت هدیه خواهد داد

 

و با امواج دریا

 

بوسه بر دستان ساحل میزنی با عشق

 

تو را با مرگ کاری نیست

 

تو، خاموشی نخواهی یافت

 

الهی روح زیبا در بدن داری

 

تو نامیرای جاویدی

 

تو در هر شعله می‌مانی

 

تو در هر کوچه باغ عاشقی

 

با مهر می‌خوانی

 

و آواز تو را

 

حتی سکوتت را

 

لبان مردمان شهر، می‌بوسد

 

دوباره عشق می‌جوشد

 

تو چون نوری

 

سیاهی می‌رود،

 

اما تو می‌مانی...

 

 

 

"کیوان شاهبداغی "

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد