خدا
در میان دینها و طرز فکرهای گوناگون آدمیان، باور به موجود یا موجوداتی برتر به نام خُدا حضور دارد.
واژهشناسی
واژه خدا یا خدای از واژه اوستایی خوذاته xvaďâta که در اوستا صفت است گرفته شده است. معنای این واژه برابر است با پاینده به داد خود یا خودِ قانون.این واژه در پارسی میانه به ریخت خوتای(مانند خوتاینامَک) و به معنای آفریدگار یاد شده و به این ترتیب به فارسی امروز نیز رسیده است.*[1]
نام خدا در درازای تاریخ ایران
رابطه خدا و دین
بین خدا و دین رابطه مستقیمی برقرار نیست و افراد بی دین یا به زبان عربی لامذهبی هستند که هم زمان با بی دینی به خدا معتقدند به این افراد دئیست گفته میشود. همچنین ادیانی وجود دارند که پیروانشان معتقد به وجود خدا نیستند، بودیسم و بسیاری از ادیان آسیای شرقی اینگونه هستند. اگر فردی به خدا اعتقاد نداشته باشد به او بی خدا یا خدانشناس می گویند و اگر کسی به وجود خدا معتقد باشد او را خداباور یا خداشناس میخوانند.
در دینهای یکتاپرست جهان، مفهوم خدا به یک موجود برتر که آفریننده جهان هستی دانسته میشود، اطلاق میگردد. از جمله دینهای یکتاپرست میتوان دینهای ابراهیمی (مسیحیت، یهودیت و اسلام) را نام برد. در این دسته از ادیان صفات گوناگونی به موجودیت خدا نسبت داده میشود از جمله خشم، مهربانی، جاودانگی، آمرزندگی، فرزانگی و غیره. این بینش مذهبی بر این باور است که خداوند موجود برتر و بی نیازیست که جهان و انسان را آفریده است. مهمترین نکته در ادیان یکتاپرستی بجامانده بویژه دین اسلام در بحث خداشناسی این نظریه است که شناخت خدا با عقل و خرد به ابزار بشری مقدور نیست و تنها راه و مطمئن ترین، راه فطرتی است که خلقت اولیه ما بر آن نهاده شده است.
در دینهای دوگانهانگار همچون آیین زرتشت[نیازمند منبع]، دو موجود برتر و آفریننده در نظر گرفته میشود یکی سرچشمه خوبیها و دیگری خاستگاه بدیها، هرچند نام خدا برای موجودی که سرچشمه خوبیها پنداشته میشود بکار میرود.[نیازمند منبع]
در باور دسته دیگری از دینها از جمله بوداگرایی و هندوگرایی خدایان زیادی وجود دارند. این خدایان یا ایزدان معمولاً نمادهای جنبههای گوناگون جهان برتر و ماوراءالطبیعه هستند. به اینگونه دینها، دینهای چندخدا گفته میشود.*[2]
در باور صوفیگرایان، موجود برتر یعنی خدا، (که صوفیان آن را «حق» مینامند) موجودی است که به هیچیک از صفاتی که در جهان ما یا در ذهن ما حضور دارند منسوب نیست.
گروه دیگری (از جمله عدهای از صوفیان) به همه خدایی (PANTHEISM) باور دارند. همهخداباوران یا بدیگر سخن، گرایندگان به مفهوم وحدت وجود، کل همین جهان را برابر با خدا میدانند.
گروه دیگری نیز به خدافراگیردانی (Panentheism) باور دارند. خدا-فراگیر-دانی شکلی از خداپرستی است که معتقد است خدا دربر گیرنده جهان است ولی برابر با جهان نیست. یعنی جهان ما بخشی از خداست.
به کسانی که به آفریننده و موجودی برتر باور ندارند ناخداباور (آتئیست) گفته میشود. آتئیست: گروهی که معتقد به وجود پروردگاری که خالق -بالغ-بخشنده - صاحب بهشت و دوزخ و غیره نیستند و انسان را آزاد وخارج از هر وابستگی میدانند و در اصل و جوهر به همه اعتقادات و رفتارهای مذهبی عمل میکنند ولی از هیچیک هیچ ندارند. به گفتار نیک و پندار نیک و کردار نیک معتقدند ولی زرتشت نیستند .به نیکوکاری و بخشندگی و دستگیری از بینوایان و یتیمان و غیره معتقدند ولی صوفی نیستند.
تعریف لغوی واژه خدا
در زبان فارسی خدا از ترکیب "خود" و "آی" تشکیل شده است. برخی معتقدند به دلیل همین تعریف لغوی اساساً آنچه در فرهنگ ایران آن را خدا میدانند متفاوت با چیزی است که سایر فرهنگها آن را خدا میدانند. در این مورد دیدگاه کارل گوستاو یونگ جالب توجه است که یهوه (نام خدای یهودیان) را موجودی می داند که بکلی در تسلط ضمیر ناخودآگاه خویش است و قدرت مطلق و احاطه او بر تمام دنیا را به ناآگاهی او از خود نسبت میدهد که باعث می شود او هیچ گاه به مانعی در برابر خود برنخورد و ناتوانی برایش بی معنا باشد. از همین رهگذر حضور کیفیات متضاد (مانند ظلم و عدل ) در او توجیه می شود.[۱]
تعریف فلسفی خدا
بیشتر فلاسفه تحلیلی معتقدند خدا موجودی کامل است، کمال او به این معنی است که اگر او ویژگی را داشته باشد آن ویژگی را به حد کمال دارد. اگر دانشی داشته باشد دانش را به حد کمال دارد (علیم است) اگر قدرتی داشته باشد قدرت او در حد کمال است (قدیر است)، خدا از نگر اخلاقی نیز موجودی کامل است یعنی موجودی مطلقاً خوب و اخلاقمدار است. سایر ویژگیهایی که فلاسفه خداگرا معمولاً برای خدا قائل هستند از این قرارند:
یک موجود/وجود است و وجود داشتن او عینی است. خالق است. دارای شخصیت است، دارای شعور و اختیار است. ناظم و نگهدارنده و ناظر است. خیر و نیک است. مهربان است. زیبا است. بزرگ است. بخشنده و عادل است. ماورای طبیعت. ازلی و ابدی است و جاودان است. بدون اشکال و کامل است. در ذات خود ثابت است. بینهایت است. مقدس است. تماماً زیبایی و والایی است. قدرتمند و قادر، و قدیر است. دانای کل، و علیم است. همه جا حاضر است.
تعریف صوفیانه خدا
صوفیان معمولاً معتقدند خدا را نمیتوان دارای هیچ ویژگی (از جمله ویژگی های انساندیسی) دانست و او توصیف نشدنی است. صوفیان برای عقلانیت در شناخت خدا اهمیتی قائل نیستند و معتقدند تنها از راه شهود و سایر روشهای درونی میتوان به وجود خدا پی برد.
تعریف خدا در اسلام
نام خاص خدا در اسلام الله است.
مقاله اصلی:الله
دین بهائی خدا را «ذات غیب منیع لا یدرک» میداند، که شناسائی آن از طریق انسان امکان پذیر نیست، زیرا مادون مافوق خود را درک ننماید. مانند جامدات که از درک انسان عاجزند.
و همواره بین خدا و انسان رابطهای وجود داشته و دارد که به خاطر وجود چنین رابطهای است که خداوند هیچگاه انسان را فراموش نمیکند و هر موقع مشاهده کند که بندگانش از راه درست دور افتادهاند با فرستادن پیامبران باعث میشود تا انسانها به راه راست هدایت میشوند. بهائیان بر این باورند که خدا در هر زمانی بنا بر اقتضای زمان و مکان فردی را برای پیامبری بر روی زمین انتخاب مینماید.
هر چند بهائیان دلائلی را که در رد وجود خدا اقامه میشود با برهان منطقی رد میکنند اما در عین حال نمیکوشند وجود خدا را با دلیل و منطق اثبات کنند، زیرا بر این باورند که آن چه به دلیل اثبات شود به ناچار پیدا و در یافتنی خواهد شد و ناگزیر با تعریفی که برای خدا قائلند «ذات غیب منیع لا یدرک» تناقض خواهد یافت.
از نظر بهائیان، تنها راه شناسایی خداوند، شناخت مظهر ظهور است، زیرا تفکّر و تعقّل آدمی هیچگاه به مقام الهی راه ندارد و هرآنچه که انسان در مورد ذات الهی بیندیشد، زاییدهٔ فکر و خیال او است. امّا مظهر ظهور الهی، جامع تمام صفات و اسماء الهی است و قابل شناسایی میباشد. البته شدّت ظهور صفات الهی در مظاهر ظهوری که در زمان و مکان متفاوت ظهور نمودهاند متفاوت است.[۲]
آیا وجود خدا بدیهی است؟
معمولاً نظر متکلمین اسلامی این بوده است که وجود خدا بدیهی است، از نظر بسیاری از فلاسفه خداباور همچون آکوئیناس و کانت وجود خدا بدیهی نیست و مسلماً از نظر فلاسفه ندانمگرا و بیخدا وجود خدا بدیهی نیست. برخی از فلاسفه بیخدا معتقدند عدم وجود خدا بدیهی است.
وجود چیزی بدیهی است که وجود آن نیازمند اثبات نباشد. مثلاً اینکه همه اسبهای ترکمن اسب هستند امری بدیهی است. برخی از فلاسفه خداباور مانند ملاصدرا، انسلم و دکارت با دفاع از براهین وجودی اثبات وجود خدا تلاش کردند نشان دهند که وجود خدا بدیهی است.
آیا میتوان وجود خدا را شناخت؟
کسانی که معتقدند وجود خدا را میتوان شناخت یا تئیست هستند و یا آتئیست، کسانی که معتقدند وجود یا عدم وجود خدا را نمیتوان شناخت اگناستیک هستند.
آیا وجود خدا را میتوان اثبات کرد؟
ر چند خداباوران معتقدند وجود خدا را میتوان اثبات کرد و برای اثبات وجود خدا براهینی اقامه میکنند، اما ندانمگرایان و بیخدایان منتقد این برهانها بوده و با دلایلی سعی در غیر موجه نشان دادن وجود خدا را دارند. از طرف دیگر، ندانمگرایان و خداباوران منتقد براهین اثبات عدم وجود خدا بوده، و معتقدند این برهانها دارای اشکال هستند و نمیتوانند عدم وجود خدا را اثبات کنند.
کانت فیلسوف بزرگ از طرفداران سرسخت وجود خدا بود. بر عکس، کارل مارکس، ژان پل سارتر، و فریدریش انگلس به وجود خدا اعتقادی نداشتند.
برخی بیخدایان معتقدند که عدم وجود خدا را نمیتوان اثبات کرد، اما از طرف دیگر، زحمت اثبات وجود خدا بر دوش مدعی وجود خداست. این دسته معقدند که برای باور نداشتن به چیزی لازم نیست که عدم وجود آن ثابت شود. به نظر آنان، بی شمار چیز موهومی را می توان نام برد، اما نمی توان وجودشان را اثبات کرد. مثلاً اسب تک شاخ، هیولای اسپاگتی پرنده و غیره.
پانویس
^ پورداوود،ابراهیم؛آناهیتا
^ از دید کارل گوستاو یونگ خدایان گوناگون در واقع نمودار نیروهای روانی اساسی عناصر عمدتاً خودفرمان ولی نه کاملاً خودآگاه روان هستند.
جستارهای وابسته
ناخداباور
منابع
- ابراهیم پورداوود؛ آناهیتا
- یونگ، کارل گوستاو، پاسخ به ایوب، فؤاد روحانی، ۱۳۷۷، تهران، جامی، ۳-۵۶۲۰-۹۶۴ ISBN
برگرفته از http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%AF%D8%A7