چگونه عادت های منفی را به عادت های مثبت تغییر دهیم؟
در انبار کالایی در آمریکا، کارگر بی سوادی کار می کرد. او موظف بود تعداد کالای داخل هر گونی را شمارش و در صورت صحیح بودن مقدار آن، روی گونی بنویسد "All Correct" و چون این کارگر بی سواد بود و طرز نوشتن این کلمه را بلد نبود با استفاده از صدای اول کلمه ها، علامتی روی گونی ها می گذاشت به این صورت که به جای"All" از "O" و به جای "Correct" از "K" استفاده می کرد و به جای کلمه ی"All Correct" روی گونی ها می نوشت "O.K" استفاده از کلمه ی "O.K" به تدریج همه گیر شده و امروزه مردم سراسر دنیا، این اصطلاح را به خوبی می شناسند و به کار می برند.
کلمه ها، عقاید شکل گرفته و افکار بیان شده هستند به عبارت ساده آنچه می گویی فکری است که بیان می شود. کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امور ما شکل می دهند.
ادامه مطلب ...(ع)، بی نقطه و خمیده قامت، با صورتی به غمگینی آفتابهای پاییزی
(ش)، پُرنقطه و نشسته بر زانوی خاطرات برگزیدهام که دیگر هقهق را نوازش نمیکنند
(ق)، قهر آلودتر از (ع) اما با صورتی به امید روزهایی که قرار است بیاید
ع ش ق، سه حرفی که تمام کلمات را با جادوی خود تسخیر کردهاند
سه حرفی که تمام حرفهای من است برای تو که هیچ نمیدانی از حروف گم گشته زندگیام
لودیک فون بتهوون (1827-1770) یکی از مشهورترین و اسرار آمیز ترین آهنگسازان تاریخ در سن 57 سالگی درگذشت و رازی بزرگ را با خود به جهان دیگر برد. پس از مرگ وی نامه ای عاشقانه در وسایلش پیدا شد. این نامه خطاب به زنی ناشناس نوشته شده است که بتهوون او را تنها با لقب "محبوب ادبی" خطاب کرده است. شاید جهانیان هرگز نتوانند این زن اسرار آمیز را بشناسند!
نامه بتهوون تنها چیزی است که از عشق او به جا مانده است. عشقی که به اندازه موسیقی اش پر احساس بوده است. همان موسیقی پر احساسی که او را پر آوازه کرد. آثاری مانند "سونات مهتاب" علاوه بر بسیاری از سمفونیها به وضوح داستان غم انگیز رابطهای را نشان میدهد که هیچگاه آشکار نشد!!!
خسرو و شیرین معروفترین داستان عاشقانه ایرانی خسرو و شیرین دومین منظومه نظامی و معروفترین اثر و به عقیده گروهی از سخنسنجان شاهکار اوست. در حقیقت نیز، نظامی با سرودن این دومین کتاب (پس از مخزن الاسرار) راه خود را باز مییابد و طریقی تازه در سخنوری و بزم آرایی پیش میگیرد.
این منظومه شش هزار و چند صد بیتی دارای بسیاری قطعات است که بی هیچ شبهه از آثار جاویدان زبان پارسی است و همانهاست که موجب شده است گروهی انبوه از شاعران به تقلیــد از آن روی آورند، گو این که هیچ یک از آنان، جز یکی دو تن، حتی به حریم نظامی نیز نزدیک نشده اند و کار آن یکی دو تن نیز در برابر شهرت و عظمت اثر نظامی رنگ باخته است.
داستان کامل خسرو و شیرین نظامی به نثر
هرمز پادشاه ایران، صاحب پسری میشود و نام او را پرویز مینهد. پرویز در جوانی علی رغم دادگستری پدرمرتکب تجاوز به حقوق مردم میشود. او که با یاران خود برای تفرج به خارج از شهر رفته، شب هنگام در خانه ی یک روستایی بساط عیش و نوش برپا میکند و بانگ ساز و آوازشان در فضای ده طنین انداز میگردد. حتی غلام و اسب او نیز از این تعدی بی نصیب نمیمانند.
پدر، باران است و مادر، خاک...
مادر ، تکواژهایست زیبا.
مادر، عین زیباییست و البته که زیباتر از زیبایی چیزی نیست.
قلب بزرگ خدا در سینهی مادران میتپد.
مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا.
آنگاه که مادر، گهواره را تکان میدهد ، عرش خدا به لرزه درمیآید.
ادامه مطلب ...باغچه من توی دست های خدا
نماز بگزارید و زکات بدهید. هر کار نیکی را که پیشاپیش برای خود میفرستید، نزد خدا خواهید یافت. آری، خدا به کارهایی که میکنید، بیناست. بقره/110
این آیه را که خواندم دلگرم شدم. انگار مطمئن شدم هیچ چیز توی این دنیا حیف نمیشود. هیچچیز گم نمیشود. ما کارهای خوبمان را برای تو میفرستیم و تو با وسواس و حوصله همه را پیش خودت نگه میداری. هیچ وقت، هیچ چیز فراموشت نمیشود.
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عشق واقعی چیست ؟
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از روی سجاده اش عبور کرد .مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی مجنون به خود آمد و گفت من که عاشق لیلی هستم تورا ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم
رسول صلیاللهعلیهوآله فرمود: نزدیک گرداند یکی را از شما خداوند تعالی یعنی در روز قیامت به حضرت خویش تادرکنف رحمت خودش آرد.پس او را گوید که: ای بندهی من! فلان کار کردی و فلان و فلان تا بنده مقر آید بدانچه کرده باشد از بیسامانیها و خطاها. پس اللّه گوید: ای بندهی من! در دنیا آن را بر تو پوشیدم وامروز بیامرزیدم آن را یعنی که همچنان پوشیده دارد که نه نیز در دنیا کسی بدانست و نه درعقبی کسی بداند. دردنیا پوشیده ماند به ستّاری من و در عقبی هم درستر پوشیده آمرزیده شد به غفّاری من تابیند بنده نیک خداوندی او و حلم و بنده نوازی او با کسی که عنایت آمد در حقّ او.
ادامه مطلب ...«گابریل گارسیا مارکز» نویسندهی معاصر، بعد از اعلان رسمی و تأیید سرطانش و شنیدن خبر بیماریاش، این متن را بهعنوان وداع نوشته است. او با رمان اعجابانگیزش بهنام «صدسال تنهایی» که 5سال نوشتن آن بهطول انجامید، برندهی جایزهی نوبل ادبیات 1982 در «استکهلم» است. از دیگر کتابهای او میتوان به «عشق سالهای وبا»، «ساعت شوم»، «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد» و یا «ژنرال در مخمصه» اشاره کرد:
- خداوندا! اگر تکهای زندگی میداشتم، نمیگذاشتم حتی یکروز از آن سپری شود بیآنکه به مردمانی که دوستشان دارم٬ نگویم که عاشقتان هستم و به همهی مردان و زنان میباوراندم که قلبم در اسارت یا سیطرهی محبت آنان است.
ادامه مطلب ...معرفی خواجه عبد الله انصاری
و الهی نامه
خواجه عبدالله انصاری مشهورترین نثر عرفانی نویس و مقدم بر همه ایشان است وی در اواخر قرن چهارم (396) متولد و در 481 هجری از جهان رفت سخنان و مقالات و آثار متعددی از او به فارسی و عربی به جای مانده است که مشهورترین آنها منازل السائرین و طبقات الصوفیه و مناجات نامه اوست و سخنانی را که در تفسیر قرآن مجید از دیدگاه عارفان گفته، شاگرد دانشمند او میبدی در تفسیر کشف الاسرار و وعدةالابرار (در نوبت سوم) مذکور داشته است و به همین سبب تفسیر وی به نام استادش تفسیر خواجه عبدالله انصاری مشهور شده است.
مناجات نامه یا الهی نامه رساله ای عرفانی ـ ادبی به فارسی، شامل بخشی از مناجات ها و سخنان عرفانی ـ حکمی "خواجه عبدالله انصاری" ( متوفی 481 ق )، مفسّر، فقیه، واعظ، ادیب و عارف پر آوازه سده پنجم ق است.
بر سر هر گوری که بروید نام و تاریخ تولد و فوت صاحب آن جایگاه را بر سنگ گور می بینید. اگر این نوشته چیزی فراتر از اطلاعات تاریخی و شناسنامه ای ی صاحب قبر باشد و مثلا جمله ای خردمندانه ، نکته ای نغز یا شعری باشد آن نوشته را " اپیتاف" می گویند .
سنت جمله نویسی بر مزار در ایران بیشتر متعلق به مشاهیر است و افراد عادی کمتر به فکر گذاشتن جمله یادگاری بر قبر خود برای بازدیدکنندگان از مزارشان هستند اما در مغرب زمین این جملات که یا وصیت خود درگذشته یا سلیقه و انتخاب دوستان و خانواده ی او بر سنگ حک می شود برای همه مرسوم است . و حتی نوشتن چنین جملات به خودی خود یک " نوع ادبی" محسوب می شود و علی رغم انتظار ما اصلا در قید و بند جدی و حکیمانه بودن هم نیست بلکه گاهی افراد بر سنگ مزارشان جملاتی طنز هم می نویسند . یکی از مشهور ترین جملات طنز روی گور ها این است :
از حقیقت چه خبر؟
آیا حقیقت خانه به دوش است؟ مرغی است که هر زمان بر شاخی مینشیند؟ و یا آنکه آنگونه که نامش مینماید، پایدار است؟ هیچ کلمهای به اندازة کلمة حقیقت در نزد بشر, مکانت و اعتبار نداشته, و هیچ کلمهای هم به اندازة آن در ابهام نمانده است. به ارسطو نسبت دادهاند که گفت: «من افلاطون را دوست دارم, ولی حقیقت را بیشتر از او دوست دارم.» از این حرف منظورش کدام حقیقت بوده؟ آنچه را که خود او آن را حقیقت میپنداشته, یا حقیقت عام؟ از نظر کلّی, حقیقت دوگونه است: یکی آنکه علم فیزیک آن را تأیید میکند, مانند آنکه بگوئیم آب سیّال است و زمین جامد, و یا حقیقتی که تجربة ملموس آن را پذیرفته, چون این واقعیّت که آتش سوزاننده است و انسان, میرنده.
ادامه مطلب ...من باور دارم ... که هر چقدر دوستمان خوب و صمیمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما باید بدین خاطر او را ببخشیم.
|
نمرود با دخترش (رعضه) نشسته بودند و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم(علیه السلام) را نگاه میکردند.
دختر نمرود بالای بلندی ایستاد تا ماجرا را به خوبی ببیند، دید که ابراهیم(علیه السلام) در میان آتش است اما در محوطه آتش، گلستانی ایجاد شده است.
دختر نمرود گفت: ای ابراهیم این چه حالی است که آتش تو را نمیسوزاند؟
حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: زبانی که به ذکر خداوند گویا باشد و قلبی که معرفت خدا در او باشد آتش در او اثر ندارد.
به روز مرگ من
چون ناقوس عبوس را بشنوی
که جهانیان را ندا در دهد
که من از این جهان خوار گریختهام
تا با خوارترین کرمها درآمیزم،
آنگاه دیگر سوگوارم مباش.
نه، چون این ابیات را بخوانی
مبادا دست سرایندهاش را به یاد آری،
چرا که چندان دوستت میدارم
که بهتر آن میدانم فراموشم کنی
تا آنکه غمگنانه در اندیشهام باشی.
آری با تو میگویم
اگر آنگاه که من با خاک در آمیزم
بر این چکامه نگاهی افکندی
مباد نام این بیچاره را ورد زبان سازی.
زنهار که پس از مرگم، جهان فرزانگان
در نالهات بنگرد و ما را هر دو به ریشخند گیرد.
ادامه مطلب ...
مراسم یازدهمین کنگره شعر جوان است؛ خانه هنرمندان. در سالن نشستهایم و مراسم شروع شده است. محمدرضا عبد الملکیان، دبیر کنگره در حال سخنرانی است. مردی با موهای جو گندمی وارد میشود، مردی که دیگر این روزها تعداد موهای سفیدش را نمیداند. آرام بدون آنکه کسی متوجه حضورش شود، در ردیف اول مینشیند. قیصر امینپور است؛ مثل همیشه ساده و خسته و بیپیرایه! البته خستگی را از چشمهایش میشود فهمید...
ادامه مطلب ...خواب دیدم بر روی شن ها راه می روم ...
و بر روی پرده شب تمام روزهای زندگیم را مانند
فیلمی می دیدم همان طور که به گذشته ام نگاه می کردم روز به روز از
ادامه مطلب ...مردی خواب عجیبی دید . او در عالم رویا دید که نزد فرشتگان رفته و به کارهای آنها نگاه می کند هنگام ورود ، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند ، باز می کنند و آنها را داخل جعبه هایی می گذارند.
مرد از فرشتهای پرسید : شما دارید چکار می کنید ؟
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت ". می آید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست .
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود :
" با من بگو از انچه سنگینی سینه توست .
من از خدا خواستم به من توان و نیرو دهد
و او بر سر راهم مشکلاتی قرار داد تا نیرومند شوم.
من از خدا خواستم به من عقل و خرد دهد
و او پیش پایم مسایلی گذاشت تا آنها را حل کنم.
عشق رابطه نیست .
عشق نباید خود را جمع کند .
عشق باید خود را بگستراند.
عشـق باید خاصیت تو باشد.
عشق باید شخصیت تو باشد.
عشق باید وجود تو باشد.
عشق باید رایحه توباشد
برگرفته از : http://delovan.blogsky.com/
جلال الدین محمد بلخی که به تاریخ ششم ربیع الاول 604 هـ .ق در شهر بلخ پا به عرصه وجود گذاشت بی شک بزرگترین شاعر متصوف ایران است او خود را از نوادگان ابوبکر خلیفه اول میداند و پدرانش در بلخ همه از علما بودند.
مگر 12 سال در زادگاهش همه روزگاران زنده گی خود را خارج از بلخ به سر برد.هنوز سیزده سال از بهار زنده گی اش سپری نشده بود،پدرش بهاالدین مشهور به بهاولد رخت کوچیدن از میهن را به دوش بربست .گسترش فساد اخلاقی و سیاسی در دستگاه حکومت محمدخوارزمشاه تیره گی مناسبات بهاولد با خوارزمشاه،گسترش بسترهای داغ تشنج اجتماعی – سیاسی که به هویدا شدن وضع در جهت یورش مغولان منجرشد،پدر مولوی را به هجرت واداشت .
ادامه مطلب ...اول دلم لک زده بود که ...
بتوانم دبیرستان را تمام کنم و به دانشگاه بروم.
بعد داشتم میمردم که دانشگاه را تمام کنم و سر کار بروم،
بعد دلم لک زده بود که ازدواج کنم و بچهدار شوم.
بعد همیشه منتظر بودم که بچههایم بزرگ شوند و به مدرسه بروند و من
ادامه مطلب ...عشق و نفرت
خمیرمایهی آدمی را دو احساس پی ریخته: عشق و نفرت. بین ایندو باریکهایست؛ باریک، از مو هم باریکتر. و اما لحظهای نیست که باد یکی، از فراز آن مرز ناامن مویین، به اقلیم دیگری سرک نکشد.
آن باریکهی حایل -چون زه کمان- همهگاه در نوسان و کشوقوس است؛ گاهی به سمت نفرت دل میدهد و گاه پشت. میان نفرت و عشق جنگیست مدام برای تصرف سرزمین دیگری؛ جنگی که آغازگرش اغلب نفرت است و برندهاش هم.
همین است که :
نفرت سرزمینی دارد به فراخی کرهی خاک و کهکشان و کائنات...
و
عشق، کوچک بهقدر دل آدمی.
آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جا بیابی .
هر مخلوقی نشانی از خداست و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد .
ما همگی اعتقاد داریم که باید خدا را کشف کرد . دریغا که نمی دانیم هم چنان که در انتظار او به سر می بریم ، به کدام درگاه نیاز آوریم .
سرانجام این طور نیز می گوییم که او در همه جا هست ؛ هرجا و نایافتنی است .
به هر کجا بروی جز خدا چیزی را دیدار نمی توانی کرد .
خدا همان است که پیش روی ماست .
( آندره ژید )
دنیا دیوار های بلند دارد و درهای بسته که دور تا دور زندگی را گرفته اند نمی شود از دیوارهای دنیا بالا رفت.نمی شود سرک کشید و آن طرفش را دید. اما همیشه نسیمی از آن طرف دیوار کنجکاوی آدم را قلقلک می دهد .
کاش این دیوارها پنجره داشت و کاش می شد گاهی به آن طرف نگاه کرد. شاید هم پنجره ای هست و من نمی بینم. شاید هم پنجره اش زیادی بالاست و قد من نمی رسد با این دیوارها چه می شود کرد؟
می شود از دیوارها فاصله گرفت و قاطی زندگی شد و می شود اصلا فراموش کرد که دیواری هست و شاید می شود تیشه ای برداشت و کند و کند ... شاید دریچه ای، شاید شکافی، شاید روزنی ....
ادامه مطلب ...ببخش مرا
کمی حرف با تو دارم
یادت باشد اگر نانی داری برای خوردن از خوشبخت ترین کسانی
خدایت را شکر کن
و به رسم بنده بودن
ببین اگر دلش را داری
نانت را دو تکه کن
تا شکم برادر یا خواهرت که اکنون گرسنه اند هم پر شود
ادامه مطلب ...نمیدانم آیا شما هم مثل من گاهی اوقات در بین دوستان و آشنایان گرقتار این بحث شدهاید، که مثلاً فلان زبان آیا لهجه است یا گویش یا اصلاً فرق اینها از هم چیست؟ به نظر شما چه فرقی میان کردی، لری و یا اصفهانی و مشهدی است؟ زبان چیست و لهجه یا گویش کدام است؟
این سوالات معمولاً در جامعه شناسی زبان مطرح میشوند. و هدف از آن دست یافتن به طبقهبندیی از انواع گوناگون زبان است در اجتماع. بگذارید کمی سادهتر حرف بزنم. بیایید با هم سفری داشته باشیم از تهران به دیگر نقاط ایران. مقصد اول ما اصفهان است.
و اگر هستی ، کسی هم به تو عشق بورزد ،
و اگر اینگونه نیست ، تنهاییت کوتاه باشد ،
و پس از تنهاییت ، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید .......
اما اگر پیش آمد ، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی ،
از جمله دوستان بد و ناپایدار ........
مرد عابد بنى اسرائیلى به خاطر سالها عبادتش،به آن حد از مقام قرب الهىرسیده بود که بیماران با دعاى او سلامتخود را باز مىیافتند و به اصطلاح مستجابالدعوة شده بود.
روزى،زن جوان زیبایى را که بیمار بود،نزد او آوردند و به امید شفاء در عبادتگاهاو گذاردند و رفتند.
شیطان به وسوسه آن عابد مشغول شد و آن قدر صحنه گناه را در نظرش زینت داد کهعنان اختیار را از کف او ربود،آن چنان که گویا عابد کر و کور گشته و همه چیز را بهدست فراموشى سپرده است.
ادامه مطلب ...آیا می خواهی به خودت کمکی فوری برسانی ؟با دیگران بخشنده باش! تا ببینی چه احساسی داری؟
آیا با تو رفتار بدی شده است؟ دیگران را ببخش وببین با چه سرعتی از ان فکر منفی و مخرب خلاص می شوی؟
آیا می خواهی امروز را به روزی واقعا عالی تبدیل کنی؟ پس سعی کن امروز به پیشرفت دیگران کمک کنی!
توبرای بخشندگی به پول زیاد وقت اضافی یا مهارت بالا نیاز نداری
برای بخشش صادقانه در هر موقعیت و در تمام روز فرصت وجود دارد.
با گذشت وبخشش زندگی به سطح بالاتری از زیبایی صعود خواهد کرد.
این موهبت را به خودت عطا کن و از ارزش واقعی ان شگفت زده شو!!!
خدایش با او صحبت کرد ....
خدا از من پرسید: « دوست داری با من مصاحبه کنی؟»
پاسخ دادم: « اگر شما وقت داشته باشید»
خدا لبخندی زد و پاسخ داد:
« زمان من ابدیت است... چه سؤالاتی در ذهن داری که دوست داری از من بپرسی؟»
من سؤال کردم: « چه چیزی درآدمها شما را بیشتر متعجب می کند؟»
خدا جواب داد....
« اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند...و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند»
گذر تلخ ..
گاهی چه دیر میفهمیم
و چه زود از دست میدهیم
و چه ساده فراموش میکنیم
اما همواره تلخ میگذریم....
ببخش مرا
کمی حرف با تو دارم
یادت باشد اگر نانی داری برای خوردن از خوشبخت ترین کسانی
خدایت را شکر کن
و به رسم بنده بودن
ببین اگر دلش را داری
نانت را دو تکه کن
تا شکم برادر یا خواهرت که اکنون گرسنه اند هم پر شود
دلم گرفته ...
دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم
شیشه قلبم آنقدر نازک شده که با کو چکترین تلنگری میشکند
دلم می خواهد فر یاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم که عمق دردم را در فریاد منعکس کند فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام
دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره مینشینم
کاش می شد پرواز کنم
پروازی بی انتهاتا رسیدن به ابدییت............ .......
یکم بار که عاشق شد، قلبش کبوتر بود و تن اش از گل سرخ. اما عشق، آن صیاد است که کبوتران را پر می دهد. و آن باغبان است که گل های سرخ را پرپر می کند. پس کبوترش را پراند و گل سرخ اش را پرپر کرد.
دوم بار که عاشق شد، قلبش آهو بود و تن اش از ترمه و ترنم. اما عشق، آن پلنگ است که ناز آهوان و مشک آهوان نرمش نمی کند، پس آهویش را درید و تن اش را به توفان خود تکه تکه کرد؛ که عشق توفان است و نه ترمه می ماند و نه ترنم.
بالاخره سعدی بزرگ تر است یا حافظ؟!
بیگمان،سعدی، یکی از نامدارترین سخنسرایان جهان است که بسیاری از اندیشمندان را به ستایش واداشته است. شاعری که اندیشههای نورانی و افسونگریهای هنری او در سخن چنان رستاخیزی برپا کرده که شهرت او را در زمانها و مکانهای دور و نزدیک به شایستگی گسترده است.
در میان شاعران و نویسندگان نامی ایران، او تنها کسی است که در هر دو عرصهی شعر و نثر، با توانمندی شگفتآور خویش، آثاری بیهمانند آفریده است، به گونهای که شعرِ او به شیوایی نثر و نثرِ او به زیبایی شعر در بالاترین جایگاه هنری قرار گرفته است.
ادامه مطلب ...من هرگز از مرگ نمی هراسیده ام
عشق به آزادی سختی جان دادن را بر من هموار می سازد
عشق به آزادی مرا همه ی عمر در خود گداخته
ادامه مطلب ...ناپلئون گفته :
تصور کن
اگر قرار بود هر کس به اندازه دانش خود حرف بزند
چه سکوتی بر دنیا حاکم میشد....
دکارت گفته:
هیچ چیز در دنیا بهتر از عقل تقسیم نشده است ، چون هر کسی فکر می کند بیشتر از بقیه دارد.
اما حکیم دیگری گفت: هیچ چیز در دنیا بهتر از عقل تقسیم نشده بود ، اگر هر کسی فکر می کرد کمتر از بقیه دارد.
رازهای دل هایمان را کسی درک نمی کند ٬
مگر آنکه دلش پر از اسرار باشد.
آن که تنها با اوقات خوشش و نه با غم هایتان شریک شما شود ٬
یکی از هفت کلید درهای بهشت را از دست داده است.
ادامه مطلب ...