-
بهار
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 18:01
من فهمیده ام وقتی چشمانت را می بندی به عطر کدام درخت فکر می کنی فهمیده ام همه چیز از لحظه ای شروع می شود که باور کنی بهار ... همه ی آوازهای توست ! بهار هدیه ی صورتی تو به گلبرگ کوچکی ست که از رنگ پیراهنش خسته می شود و نمی داند چکار کند . فرناز خان احمدی
-
شوق
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 18:00
شوق یعنی تو که برمی گردی مدرس همت صیاد من مسیر دیدنت را به حافظه ی شهر ریخته ام من اطمینان را با انتظار عوض کرده ام اطمینان یعنی تو که برمی گردی من تفأل زده ام من مسیر بغل کردنت را پشت در خانه ات تمرین کرده ام وقتی خانه نبودی ! معجزه ها ساده رخ نمی دهند اما حتما رخ می دهند ! تو رخ می دهی. "مهدیه لطیفی"
-
دیداری در فلق
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:59
دیداری در فلق --------------------- تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها که سر به صخره گذارد غریبی و پاکی ترا ز وحشت توفان به سینه می فشردم عجب سعادت غمناکی دیدار درفلق وقتی ستارگان سحرگاهی بر ساقه ی سپیده تکان می خورد و سحر ماه، نخل جوان را در خلسه ی بلوغ می آشفت وقتی که روح محتشم خرما در طاره ی شکفته کبکاب و چاشتبند...
-
گاهی ..
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:57
گاهی آنقدر شاعرم که استعاره از درخت می شوم ! نگاه کن گنجشک ها به دست هایم اعتماد می کنند. صبا کاظمیان
-
همین که صدایم می کنی
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:56
بیقراری ات را چون شرهای شراب مذاب بریز کف دست من عزیزکم ! تو میدانی که سالهاست در این سرزمین بارانی به یک قطره از آه عاشقانهات محتاجم به نفسهات وقتی اسمم را صدا میکنی تو میدانی همیشه احتمال زلزله هست ولی زلزلهی نفسهای تو دیگر احتمال نیست سبز آبی کبود من ! و بیهوده نیست که بر گسلهای دلت خانه ساختهام از سر...
-
اتفاق های عاشقانه
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:56
تخت برای اتفاق های عاشقانه کوچک است من بوسه ای را می شناسم که باید به خیابان رفت و آن را از دنج ترین کنج کوچه ها دزدید شهر برای اتفاق های عاشقانه کوچک است من دریایی را می شناسم که عمقش به اندازه ی جیب های ماست من فکر می کنم دنیا برای اتفاق های عاشقانه کوچک است. "صبا کاظمیان"
-
بی فایده
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:55
شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است برگ می ریزد ، ستیزش با خزان بی فایده است باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم در دل طوفان که باشی ، بادبان بی فایده است بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت دست و پا وقتی نباشد ، نردبان بی فایده است تا تو بوی زلف ها را می فرستی با نسیم سعی من در سربه زیری ، بی گمان بی فایده است تیر...
-
لب تر کنی
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:54
لب تر کنی، خیس می شوم در خشکسالی بوسه. تمام فنجانهای قهوه دروغ می گفتند؛ تو برنمی گردی و حالا که خدای من شده ای، هر چقدر هم که دعا کنم، گوشت به حرفهام بدهکار نیست. بی خیال تر از تو این خیابان است که دست در جیب، راه می رود! دهن کجی می کند، نکن خیابان؛ من از تو پاخوردهترم! تمام مسیرهای تکه نان را که به تو می رسیدم،...
-
سهم من از پرنده شدن
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:53
سهم من از پرنده شدن تنها از شاخه ای به شاخه ی دیگر پریدن است. "صبا کاظمیان
-
همین حالا
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:53
دلم میخواهد همین حالا همین لحظه که بغض کردهام میان چشمانم مینشستی و میگفتم چه دیر کردی و های های از ذوق گریه میکردم. "هوشنگ رئوف
-
فرصت دست های تو
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:52
برای من کمی از دست هایت را بفرست حالم بد است دیوار ها تعادل شان را از دست داده اند همیشه فرصت افتادن هست همیشه فرصت در خاک غلت زدن همیشه فرصت در جوی پر لجن دراز شدن همیشه فرصت مردن همیشه فرصت کمی از دست های تو اما برای من چقدر کم است "حافظ موسوی"
-
از ستاره ها دورتر نمی روم
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:51
از ستاره ها دورتر نمی روم تو همین جا منتظر باش به گنجشک ها گفته ام هوای دلتنگی ات را داشته باشند تا من برگردم جایی میان همین ستاره ها چمشه ای ست پوشیده از علف های نقره ای مگر تو نمی خواستی زیر نور ماه بنشینی و درخت ها و گربه ها و شیروانی های نقره ای را - تماشا کنی؟ ماه، از آب همین چشمه نوشیده است که این همه مهتابی ست...
-
فردا به تو می گویم که چقدر دوستت دارم
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:49
خورشید را می دزدم فقط برای تو ! می گذارم توی جیبم تا فردا بزنم به موهایت فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم ! فردا تو می فهمی فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت. می دانم ! آخ ... فردا ! راستی چرا فردا نمی شود؟ این شب چقدر طول کشیده چرا آفتاب نمی شود؟ یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟ "شل سیلور استاین"
-
من بی ستاره ام
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:40
شب که می خوابی یادت باشد نردبان خانه را بخوابانی حوض را هم خالی کن ماه اگر به زیبایی تو دست یابد دیگر سراغ از شب هیچ بی ستاره ای نمی گیرد یادت که نمی رود من بی ستاره ام. "علیرضا بازرگان"
-
باور نمیکند دل من
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:33
باور نمیکند دل من مرگ خویش را نه نه من این یقین را باور نمیکنم تا همدم من است نفسهای زندگی من با خیال مرگ دمی سر نمیکنم آخر چگونه گل خس و خاشاک می شود ؟ آخر چگونه این همه رویای نو نهال نگشوده گل هنوز ننشسته در بهار می پژمرد به جان من و خاک میشود ؟ در من چه وعدههاست در من چه هجرهاست در من چه دستها به دعا مانده...
-
از وقتی که دوستم مرا ترک کرده است
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:15
از وقتی که دوست ام مرا ترک کرده است، کاری ندارم به جز راه رفتن ! راه می روم تا فراموش کنم . راه می روم . می گریزم . ... دور می شوم . دوست ام دیگر برنمی گردد، اما من حالا دونده دوی استقامت شده ام . "شل سیلور استاین"
-
زخم
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:05
من زخمهای بی نظیری به تن دارم اما تو مهربان ترینشان بودی عمیق ترینشان عزیزترین شان بعد از تو آدم ها تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند به قلبم نرسیدند بعد از تو آدم ها تنها خراش های کوچکی بودند که تو را از یادم ببرند، اما نبردند تو بعد از هر زخم تازه ای دوباره باز می گردی و هر بار...
-
بخوان به نام گل سرخ
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 17:00
بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب که باغ ها همه بیدار و بارور گردند بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید به آشیانه خونین دوباره برگردند بخوان به نام گل سرخ در رواق سکوت که موج و اوج طنینش ز دشت ها گذرد پیام روشن باران ز بام نیلی شب که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد ز خشک سال چه ترسی که سد بسی بستند نه در برابر آب که در...
-
دلم برای خودم تنگ شده
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:59
ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﮐﺎﺵ ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮔﻨﺠﻪ ﺍﯼ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭ ﻗﻔﻞ ﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﮑﯽ ﻳﮏ ﮔﻨﺠﻪ ﺧﺎﻟﯽ ... ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﻢ ﺟﺎﯼ ﺳﺮﻡ ﭼﻨﺎﺭﯼ ﺑﮑﺎﺭﻡ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﻪ ﺍﺵ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻴﺮﻡ ... "ناظم حکمت"
-
دنبال خودت بگردی
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:47
میخواهم کاری کنم که خدا مرا ببرد توی لباسهای تو و تو توی لباسهای من دنبال خودت بگردی... "عباس معروفی"
-
حوصله زمان
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:47
ما هیچ گاه همدیگر را به تأمل نمی نگریم زیرا مجال نیست! این گونه است که عزیزترین کسانمان را در چشم به هم زدنی به حوصله ی زمان از یاد می بریم... "حسین پناهی"
-
خواب
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:46
اگر یک روز از زندگی من باقی مانده باشد، از هر جای دنیا چمدان کوچکم را میبندم راه میافتم ایستگاه به ایستگاه مرز به مرز، پیدایت میکنم، کنارت مینشینم، روی سینهات به خواب میروم . " فخری برزنده
-
دلت را لازم دارم
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:45
از شعبده باز هم کاری ساخته نیست گیرم طناب بکشد از دل من تا دل تو گیرم با دست هایی به پهلو باز کهمعلوم نیست برای حفظ تعادل است یا برای بغل کردن تو تمام طناب را راه بروم و نیفتم از دهان تو ! گیرم گرم بنوشی ام گرم بپوشی ام گرم ببوسی ام گرم تر ... یا گیرم این لبخندِ گرم ِکج ات بحث انگیزترین تابلوی نقاشیِ قرن بعد شود با...
-
نیمی از جهانم برای تو
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:44
نیمی از جهانم برای تو نیمی برای گنجشک ها نیمی از دوست داشتنم برای تو نیمی برای باد تا کوچه ها را بگردد! نیمی از مهربانیم برای تو نیمی برای باران تا بر زمین ببارد! و ناگهان مرا به نام کوچکم صدا می کنی گنجشک هایم به سرزمین تو کوچ می کنند و من با این همه بیابان که هیچ هم بهار نمی شود فصل ها را گم می کنم. "فخری...
-
بگذار دیرتر بمیرم
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:44
هر که را از دور می بینم گلویم خشک می شود می ترسم نکند این بار اشتباه نگرفته باشم بانو! من به دنبال تو می آیم تو هم از من بگریز بگذار دیرتر بمیرم … "کیکاووس یاکیده "
-
عاشقم باش
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:43
عشق ایرانی نرسیدن است نبودن است سر به بیابان زدن و نی زدن است یار را شمع محفل دیگران دیدن و سر بر شانه ی ساقی سوختن است فرانسوی ایتالیایی حتی شده هندی ... سیاه سفید عاشقم باش ! "مهدیه لطیفی"
-
صدایم کن عزیزم
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:41
صدایم کن عزیزم بگذار صدایت در گوش تنهایی ام ته نشین شود دستانم را بگیر اجازه بده بهار از تلاقی سرانگشتانمان چشم باز کند کنارم بمان و نگذار فاصله ها به خاطره هایمان ریشخند بزنند دوستم داشته باش دنیا به کوتاهی یک خواب است و مرگ با زدن ضربه ای به شانه مان از خواب بیدارمان می کند! دوستم داشته باش دوستم داشته باش دوستم...
-
جعبه جواهر
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:41
مثل یک جعبه جواهر که در بیابان به دست آدم داده اند نمی دانم باهات چکار کنم! "عباس معروفی"
-
خنده های تو
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:40
عشق همین خنده های ساده توست وقتی با تمام غصه هایت می خندی تا از تمام غصه هایم رها شوم . "صبا میراسماعیلی"
-
دلم واست تنگ می شه
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 16:40
من می دونم که تو خوبی اما می دونم که خیلی خوب نیستی می دونم که دوست دارم اما مطمئنم که خیلی دوست ندارم می دونم که خیلی قشنگی اما باور دارم که خوشکل تر از تو زیاد هست می دونم که عاشقتم ولی اگه یکی پیدا بشه می تونم دوباره عاشق بشم اما تو نمی دونی که من گاهی... بیشتر وقت ها... همیشه .... دلم واست تنگ می شه. "شل...