از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

جنبه های روانی و عاطفی در تجارت عمو کوئیست

اینجا یک سری از واقعیت ها است که بعد ورود و مدتی فعالیت در گلدکوئست به وجود می آید . و عوض شدن نگاه شما به دوستی ها و تبدیل به دوستی از روی پول و سود مادی و از دست دادن خیلی چیزها  .جنبه های روانی و عاطفی این کار

در اینجا یک سری از واقعیت ها است که بعد ورود و مدتی فعالیت در گلدکوئست به وجود می آید . و عوض شدن نگاه شما به دوستی ها و تبدیل به دوستی از روی پول و سود مادی و از دست دادن خیلی چیزها  .

«علی» می گوید: «زندگی ما کم و کسری نداشت. کارمند بانک هستم و در حد رفاه و آسایش خانواده، زندگی را تأمین کرده ام. برای همسر و پسرم خانه، ماشین و دیگر اسباب و لوازم را فراهم کرده بودم و بیش از 9 سال در کنار هم زندگی خوبی را سپری کرده بودیم. همه چیز خوب بود تا این که «گلدکوئیست» قدم به خانه مان گذاشت. من به دلیل اعتقادات مذهبی مخالف صددرصد کسب درآمد از این راه بودم ولی مثل همیشه همسرم را در انتخاب راه به شرط قاطی نکردن درآمدش با حقوق من آزاد گذاشتم. راهنمای «مریم» در شبکه هرروز او را با وعده و وعیدهای دلفریب بیش از پیش برای به عضویت درآوردن افراد بیشتر و فعالیت مستمرتر و بیشتر تشویق می کرد. طوفان جاه طلبی و زیاده خواهی روح همسرم را برآشفته بود و بالاخره به همه چیز پشت پا زد.»
او با اشاره به این که بارها و بارها با زبان خوش و از سر دلسوزی با همسرش حرف زده و خواستار تجدیدنظر در رفتارش شده بود، می افزاید: «زنی که در کنار من زندگی می کرد دیگر آن همسر سابق نبود که با مهربانی و عطوفت مادری و همسری می کرد. او به دلیل مطالعات هدفمندی که برای حضور و موفقیت در شبکه «گلدکوئیست» و زیرنظر راهنمایش انجام می داد به شدت دچار منیت و خودبزرگ بینی شده بودو خود را محور زندگی می دید. از صبح تا نیمه های شب در جلسات عضوگیری، توجیهی و آموزشی شرکت می کرد و اندیشه ای جز کسب پول بیشتر درسر نداشت. وقتی اعتراض می کردم، می گفت که اینها حقوق اوست و می خواهد با استفاده از آزادی و حقوقش در راه موفقیت که همان کسب پول بیشتر است تلاش کند تا به قدرت برسد. گاهی فکر می کردم ذهن او را شستشو داده اند و بحث کردن هیچ فایده ای ندارد.
دراین میان پسرمان که در کلاس اول ابتدایی درس می خواند و به توجه و رسیدگی ویژه مادر نیاز داشت به حال خود رها شده بود. «مریم» یا در خانه نبود یا این که اگر گاهی در خانه پیدایش می شد با گروهی از اعضای شبکه جلسه های مختلف داشت.»
مرد بزرگوارتر از آن است که همسرش را به عمل غیراخلاقی متهم کند اما می گوید: «ماه های آخر با یکی از همکاران مرد به سفر می رفت و بالاخره هم به راحتی پذیرفت تا برای رسیدن به آرزوهایش 9سال زندگی مشترک و از همه مهم تر آینده فرزندش را ندیده بگیرد.»
او چند لحظه ای سکوت می کند و بعد ادامه می دهد: «می دانم که روزی از کرده خود پشیمان می شود و این دقیقاً همان روزی است که به رویاهایش رسیده است و حجم انباشته هایی از پول را در اختیار دارد. در آن روز به خود می آید و می بیند که جز پول، چیز دیگر ندارد. افسوس آن موقع دیگر خیلی دیر است.»

منبع روزنامه کیهان مورخ 21/3/84
 

وقتی که شما وارد این کار می شوید به شما می گویند که باید شما لیستی از دوستان , آشنایان و نزدیکان خود تهیه کنید .    در درجه اول کسانی که به شما اعتماد دارند قرار دهید و با این کار شما با  استفاده از اعتماد آنها نسبت به خود می توانید شروع به کار کنید و شما می گویید من به این کار اعتماد کرده ام و وارد آن شده ام و تو هم اگر به من اعتماد داری وارد این کار شو - یکی از حربه های جذب مشتری - و در این موقع عده ای به طمع پول  وارد این کار می شوند و عده ای چون این کار از لحاظ شرعی , قانونی و عرفی اشکال دارد وارد این کار نمی شوند و به خاطر اعتقاداتشان (امر به معروف و نهی از منکر) سعی در جلوگیری از گسترش کار خواهند کرد .   در این حالت دودستگی هایی در خانواده به وجود خواهد آمد و در نهایت منجر به دشمنی ها می شود .    این یکی از بدترین ضرر های این کار به ارکان خانواده و جامعه می زند .

در مرحله بعد شما به سراغ دوستان دور خود می روید و  شما به دوستان دوران مدرسه و دانشگاه تلفن زده و این کار را مطرح کنید و طی چند روز آینده مرتبا با هم در تماس باشید و او را هر چه بیشتر به این کار ترغیب کنید و به سمت خود بکشانید بعضی قبول می کنند و بعضی به علت مسائل خانوادگی و مادی وارد نمی شوند و جواب قطعی به شما می دهند که نمی توانند وارد این کار شوند و در ابن موقع است که - طبق عرفی که در کار(به تعریفی برنامه ریزی) وجود باید - شما این نفر را رها کرده و به سراغ نفر بعدی بروید .  حالا به نظر آن دوستتان که یک مدت رابطه ای صمیمی و خوبی با او برقرار کرداید و بعد از شنیدن جواب نــه  او را ترک می کنید  چه احساسی به او دست خواهد ؟ آیا فکر نمی کند که دیگر شما آن دوست دوران قدیم خود نیستید و فقط به خاطر پول به او رجوع کرده اید ؟ آیا دیگر به صورت قبل به شما نگاه خواهد کرد ؟  آیا وقتی دیگر که  به سمت او بروید شما را خواهد شناخت ؟ و صد ها آیا دیگر ...

بعضی می گویند من وقتی وارد این کار شوم به این صورت رفتار نخواهم کرد .  این سیر در طی یک روز  و دو روز رخ نخواهد داد بلکه مدتی به طول خواهد انجامید که شما به این رفتار عادت کنید و وقتی به کاری عادت کنید دیگر ترک آن بسیار سخت خواهد بود .

در گلدکوتست به شما می گویند در عوض از دست دادن دوستان قدیمی شما دوستان زیاد دیگری خواهید یافت .  آیا  فکر می کنید دوستی چند روزه و چند هفته ای که به خاطر کار به وجود می آید  می تواند جای اشخاص دوران بچگی و دوستی های چندین و چند ساله را بگیرد ؟ آیا شما یک روز از این که آن شخص را از دست دادید که بیشتر خاطرات کودکی شما را تشکیل می دهد پشیمان و نادم نخواهید بود ؟  (به عنوان مثال : به یک دختر یا پسر جوان می گویند ازدواج کند و او تمایلی به این کار نشان نمی دهد و می گوید آدم مجرد راحت است و دیگر نباید کولبار سختی ها تحمل کند و او همیشه از این عمل فراری است و وقتی که سن او بالا برود و پیر می شود  خود را تنها و بدون همدم و یار می بیند و در آن موقع است که از این کار خود پشیمان خواهد شد.)  و کسی هم که وارد این کارشده  موقعی متوجه اشتباه خود خواهد شد  که دیگر بشیمانی دیر است .

در این کار شما باید به اعتقاد قلبی برسید که این کار خوبی است و هر چیزی را که در سر راه آن است کنار بزنید تا به موفقیت برسید .  به عنوان مثال کسی را فرض کنید که به شرع و مذهب اعتقاد دارد و به دلایلی گول این کار را می خورد و وارد این کار می شود و بعدها به او میگویند که از لحاظ شرعی حرام است . بعد از شنیدن این خبر چه کار خواهد کرد ؟ اگز بخواهد به آرزوهایش (آرزوهای مادی) برسد باید شرع و مذهب را زیر پا گذاشته و بنا به ناچار از آنها هم بدگویی کند و تمام اعتقادات خود را به دور بریزد تا بتواند در کار موفق شود .     حال حساب کنید که این بلا را سر دوستی که مخالف گلدکوئست است بیاورید.

قسمتی از مطالبی که در اینجا نوشته ام از تجربیات خودم  ( اختلاف  با دوستی که  بر سر همین گلدکوئست و منجر به جدائی  ما  شد ) و مقداری هم از واقعیت های پیرامون خود و محیط جامعه است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد