بنی آدم اعضای یک پیکرند
بنی آدم اعضای یک پیکرند | که در آفرینش ز یک گوهرند |
چو عضوی به درد آورد روزگار | دگر عضوها را نماند قرار |
تو کز محنت دیگران بی غمی | نشاید که نامت نهند آدمی |
مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی اْلأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمیعًا. (مائده: 32)
هر کس، فردی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.
مَثَلُ الْمُؤمِنینَ فی تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ: اذَا اشْتَکی مِنْهُ عُضْوٌ تَداعی لَهُ سائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَر وَ الْحُمّی.
مَثَل مؤمنان در دوستی و ابراز رحمت و عاطفه به یکدیگر، مثل پیکر است. هر گاه عضوی از آن دردمند شود، دیگر اعضای پیکر، با بیخوابی و تب، با آن عضو همدردی میکنند.
اگر از ترکستان تا به در شام، کسی را خاری در انگشت شود، آن از آنِ من است. همچنین [اگر] از ترک تا شام، کسی را قدم در سنگ آید، زیان آن مراست و اگر اندوهی در دلی است، آن دل از آنِ من است... . کاشکی حساب همه خلق با من بکردی تا خلق را به قیامت حساب نبایستی دید. کاشکی عقوبت همه خلق مرا کردی تا ایشان را دوزخ نبایستی دید.
هیچ تقوایی وجود ندارد که هدفش یا محتوایش، تنها خوشبختی و آسایش یک فرد باشد. ما همه اعضای خاندان بزرگ بشری هستیم. ممکن است که بشریت هزاران اتاق را اشغال کرده باشد، ولی همه آنها به یکدیگر مربوط است.
درخشانترین تنپوشت را دیگری بافته است؛ گواراترین خوراکت همان است که بر میز دیگری میخوری؛ آسودهترین بسترت در خانه دیگری است. حال مرا بگو چگونه میتوانی خویش را از آن دیگر شخص جدا دانی؟
نوع بشر چنان به صورت یک خانواده درآمده است که ما نمیتوانیم سعادت خود را جز از راه تأمین سعادت دیگران تأمین کنیم. اگر میخواهیدخود خوشبخت باشید، باید راضی شوید به اینکه دیگران را نیز خوشبخت ببینید.
نه افغانیم و نی ترک و تتاریم | چمن زادیم و از یک شاخساریم |
تمییز رنگ وبو بر ما حرام است | که ما پرورده یک نوبهاریم |
تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است | عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد |
پیوسته است سلسله موجها به همخود را شکسته هر که دل ما شکسته است
ز رفتن دگران خوشدلی، از این غافلکه موجها همه با یکدگر در آغوشند
11. سیدعلی صیدی تهرانی:
دلم به دوستی عالَمی گرفتار است | به کار هر که شکستی رسد، به کار من است |
منبع :مجله طوبی
عالی
سپاس بزرگوار دوست
مانا باشید
یا حق