از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

مناجات خواجه عبدالله انصاری

مناجات خواجه عبدالله انصاری 

 

الهی گل بهشت در نظر دوستان تو خار است و جوینده ترا با بهشت چه کار است؟
الهی اگر چه بهشت چشم و چراغ است بی دیدار تو درد و داغ است.‏
من بنده عاصیم رضای تو کجاست

 


اریک دلم نور و ضیای تو کجاست
ما را تو بهشت اگر بطاعت بخشی
آن بیع بود لطف و عطای تو کجاست
الهی آمرزیدن مطیعان چه کار است و کرمی که همه را نرسد چه مقدار است؟
الهی آفریدگان رایگان، بیامرز رایگان که تو خدایی نه بازارگان.‏
الهی جمال تراست باقی زشتند و زاهدان مزدوران بهشتند.‏
در دوزخ اگر وصل تو در چنگ آید
از حال بهشتیان مرا ننگ آید‏
و ربی توبه صحرای بهشتم خوانند
صحرای بهشت بر دلم تنگ آید
الهی گریخته بودم تو خواندی، ترسیده بودم بر خوان تو نشاندی، در آغاز می ترسیدم که مرا بگیری ‏ببلای خویش، اکنون می ترسم که بفریبی بعطای خویش.‏
الهی ابو جهل از کعبه می آید و ابراهیم از بتخانه، کار بعنایت بود، باقی بهانه.‏
آنجا که عنایت الهی باشد
فسق آخر کار پادشاهی باشد
الهی دیگران مست شرابند من مست ساقی، مستی ایشان فانی است و از من باقی.‏
مست توام از جرعه و جام آزادم
مرغ توام از دانه و دام آزادم
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی
ورنه من ازین هر دو مقام آزادم
الهی در اصطفاء در دامن آدم تو ریختی و گرد عصیان بر فرق ابلیس تو بیختی، از روی ادب ما بد کردیم ‏اما در حقیقت تو فتنه انگیختی.‏
الهی روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم اکنون خود را می جویم ترا یافتم.‏
از صبح وصال بی خبر بود عدم
آنجا که من و عشق تو بودیم بهم
روزانه اگر کسی نه بینم همدم
شب هست مرا غمت چه از بیش و چه کم
الهی چون تو در غیب بودی من در عیب بودم و چون تو از غیب پیدا شدی من از عیب جدا شدم.‏
الهی اگر نه امانت را امینم روز نخست میدانستی که چنینم.‏
الهی تو مرا بجرم من مگیر و من تو را بکرم تو بگیرم زیرا که کرم تو اظهر من الشمس است و من با ‏جرم خود ذره حقیرم.‏
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بت پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد