از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

چرا عاشق نباشم ؟ - شعر از جهانبخش پازوکی

من که می دانم شبی ، عمرم به پایان می رسد
نوبت خاموشیِ من ، سهل و آسان می رسد
من که می دانم که تا ، سرگرم بزم هستی ام
مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد 
 پس چرا عاشق نباشم ؟ 
من که می دانم به دنیا اعتباری نیست
بین مرگ و آدمی قول و قراری نیست
من که میدانم اجل ، ناخوانده و بی دادگر
سرزده می آید و راه فراری نیست  
 پس چرا عاشق نباشم ؟  
شاعر : جهانبخش پازوکی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد