الهی آتش عشقم بجان زن
شررر زان شعلهام بر استخوان زن
چو شمعم بر فروز از آتش عشق
بر آن آتش دلم پروانه سان زن
اگر مستان مستیم از تو ایمون
اگر بی پا و دستیم از تو ایمون
اگر گبریم و ترسا و مسلمان
بهر ملت که هستیم از تو ایمون
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چونست و آن چون
یکی را دادهای صد گونه نعمت
یکی را قرص جو آلوده خون
دلا چونی دلا چونی دلا چون
همه خونی همه خونی همه خون
ز بهر لیلی سمین غداری
چو مجنونی چو مجنونی چو مجنون
بعالم کس مبادا چون من آئین
مو آئین کس مبو در دین و آئین
هرآنکه حال موش باور نمیبو
مو آئین بی مو آئین بی مو آئین
بیا جانا دل پر درد من بین
سرشگ سرخ و رنگ زرد من بین
غم محجوری و درد صبوری
بیا بر جان غم پرورد من بین
یکی را داده ای صد گونه نعما . . . یکی را قرص جو آلوده در خون . . . واقعا
سپاس عمو مهدی نازنین که به وبلاگ من سر زدید
برقرار باشید و کامروا
یا حق