از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

می شود ... -شعر مریم حیدرزاده

می شود ...

می شود در جاده های آرزو

مثل بید پاک مجنون تاب خورد

می شود قویی غریب و تشنه بود

از لب دریاچه دل آب خورد

میشود یک شاخه گل را هدیه داد

میشود با خنده ای پایان گرفت

میشود یک لکه ابر پاک بود

میشود ابری شد و باران گرفت

پس بیا دنیای پاک قلب را

جایگاه رویش گل ها کنیم

با نگاهی روح را رنگی زنیم

با تبسم خانه را زیبا کنیم

معنی این حر ف ها یعنی بیا

از تمام کینه ها عاری شویم

زخم یک پروانه را درمان کنیم

در کویر سینه ای جاری شویم .

( مریم حیدر زاده )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد