از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

درک زیبایی-شعر

...درک زیبایی ‚ درکی زیباست
سبزی سرو فقط یک سین از الفبای نهاد بشری
حرمت رنگ گل از رنگ گلی گم گشته است
عطر گل خاطره عطر کسی است که نمی دانیم کیست
می آید یا رفته است ؟
چشم با دیدن رودونه جاری نمی شه
بازی زلف دل و دست نسیم افسونه
نمی گنجه کهکشون در چمدون حیرت
آدمی حسرت سرگردونه
ناظر هلهله باد و علف
هیجانی ست بشر
در تلاش روشن باله ماهی با آب
بال پرنده با باد
برگ درخت با باران
پیچش نور در آتش
آدمی صندلی سالن مرگ خودشه
چشمهاشو می بخشه تا بفهمه که دریا آبی است
دلشو می بخشه تا نگاه ساده آهو را درک بکنه
سردمه
مثل پایان زمین...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد