از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

نیایش حلاج

کدام سرزمین، از تو خالی است ‏
تا تو را در آسمان جستجو کنند؟
تو آنها را می بینی که ظاهرا تو را می جویند
ولی به خاطر نابینایی تو را نمی بینند.‏

ای قدس من، تمام عشقت را در وجودم جمع کردم
با من مکاشفه می کنی؛ گویی در درونم هستی
قلبم را به سویت می گردانم
پس دلم از غیر تو وحشت دارد، در حالی که با تو آرامش می یابد
اینک من در زندان زندگی مردم هستم‏
پس مرا از زندان نجات ده
 

لبیک لبیک، ای راز من، ای رمز من
لبیک لبیک ای قصد من، معنای من
من تو را می خوانم یا تو مرا به خود می خوانی؟
من تو را ندا می کنم یا تو مرا؟
ای خود خود وجودم، ای غایت مقصودم
ای کلام و اشاراتم
ای کل وجودم و ای مستور در همه چیز
و کل وجودت مستور در معنایم
ای که روحم بسته به توست
اشتیاقی که در اندرونم نهفته است
با عشقی که مرا دل نگران می کند، چگونه بسازم؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد