از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

زرتشت پیامبر ایرانی

زرتشت

ریشه و معنای نام

در اوستا زَرَت اّشْتَرَ به معنی «شتر زردفام» است. بیشتر از ده شکل برای نام زرتشت در زبان فارسی موجود است. زارتشت، زارهشت، زرادشت، زارهوشت، زردهشت، زراتشت، زرادشت، زرتهشت، زرهتشت، زره‌دست و زره‌هشت از این قبیل است ولی او خود را در گاتها زرتشتر می‌نامد.[۱] [۲]

از بیشتر از دو هزار سال پیش تا به امروز، معانی بسیاری برای واژه زرتشت گفته‌اند.آنچه که مشخص است این است که این نام مرکب است از دو جزء «زرت» و «اشترا» هرچند که در سر زرت اختلاف بسیار است.البته بیش‌تر تاریخ شناسان معتقدند زرد و زرین و پس از آن پیر و خشمگین معانی نزدیک تری هستند. کلمه زرد در خود اوستا «زیریت» است.البته «زرات» به معنی پیر آمده‌است ولی این‌که چرا در ترکیب با اشترا تبدیل به «زرت» شد باعث اختلاف نظر شده‌است.[۳]

در جزء دوم این نام اختلاف نظری نیست زیرا هنوز کلمه شتر و یا اشتر در زبان فارسی باقی است و هیچ شکی نیست که نام وی با کلمه شتر ترکیب یافته و «دارنده شتر» معنی می‌دهد و به همان معنی است که امروز در فارسی می‌باشد[۴]. در گذشته برای شتر از آن جهت که حیوان بسیار مفیدی بود ارج و منزلتی خاص قائل بودند و بر نوزادان خود نام شتر را با پسوندهای خاص بر نوزادانشان مینهادند. همچنین در نوشته‌های تخت جمشید از شتر به عنوان هدیه‌ای که به داریوش اهدا میشد نام برده شده‌است. [۵] برای نمونه فراشتر به معنی دارنده شتر راهوار و یا تندرو است.گاه نیز نام خانوادگی که سپیتمه است، افزوده می‌شود و به صورت زرتشتر سپیتمه یاد می‌شود. البته این نام خانوادگی را امروزه سپنتمان و یا اسپنتمان می‌گویند[۶] که به معنی خاندان سفید است [۷].نام پدر زرتشت پوروش اسپ بوده[۸] که مرکب است از پوروش به معنی دو رنگ و سیاه و سفید و اسپ.پوروش اسپ معنی دارنده اسپ سیاه و سفید را می‌دهد[۹].

اسپیتامه نام خانوادگی زرتشت بوده‌است. در بند دوی همایشت آنجا که همای مقدس همچون دوستی به زرتشت نزدیک میشود وی را محترمانه با این نام خطاب میکند. [۱۰]

در بین یونانیان

در زبان یونانی استرا(ástra) به معنی ستاره‌ها و زوروس(zōrós) به معنی ضعیف نشده‌است.این کهن‌ترین معنی نسبت داده شده در زبان یونانی است. [۱۱] دینون یونانی آن‌را به «ستاینده ستاره» ترجمه کرده‌است.بارتولومه جزء نخست را «زرنت» ثبت کرده و «دارنده شتر پیر» معنی کرده‌است و دار «زراتو» دانسته و آن را «زرد» ترجمه کرده‌است. امروزه در منابع اروپایی، به پیروی از زبان یونانی، نام او زرواستر خوانده می‌شود.

زمان زرتشت

زمان ظهور زرتشت، با همهٔ پژوهش‌های دانشمندان قدیم و جدید، هنوز هم در پردهٔ ابهام است. زادروز زرتشت‌ را در فاصله‌ی‌ میان ۶۰۰ تا ۶۰۰۰ سال‌ پیش‌ از میلاد مسیح‌ گفته‌اند.[۱۲] معروف است که زایش زرتشت در روز ششم فروردین بوده‌است [نیازمند منبع] اما در متون پهلوی مانند گزیده‌های زادسپرم، فصل ۲۵، زایش زرتشت در آخرین روز اسفند و هنگام نوروز یاد شده است[۱۳]. درباره تاریخ زایش او دیدگاه‌های فراوانی وجود دارد.

روایات‌ ایرانی، که‌ برپایهٔ منابع‌ پهلوی مانند بندهشن‌ و ارداویرافنامه تکیه‌ دارند و پس‌ از زوال‌ نفوذ آیین زرتشت‌ نوشته‌ شده‌اند، زایش زرتشت‌ را سه‌ قرن‌ پیش از اسکندر مقدونی‌ می‌دانند.[۱۴] این‌ روایت‌ به‌ وسیلهٔ بیرونی و مسعودی و دیگر نویسندگان‌ اسلامی‌ پایدار ماند و تا قرن‌ گذشته‌ نیز اعتبار خود را حفظ‌ کرد[۱۵].

ارسطو و اودوکسوس‌ و هرمی‌ پوس‌ نوشته‌اند که‌ زرتشت‌ پنج‌ هزار سال‌ پیش‌ از جنگ‌ تروا می‌زیسته‌ است‌. دیوجانس‌ لائرتیوس‌ نیز به روایت از هردمودروس‌ و کسانتوس‌ همین‌ دیدگاه را بازگو کرده‌است.[۱۶]


در روایات سنتی

در اوستای قدیم به زمان ظهور زرتشت اشاره‌ای نشده‌است. اما این مطلب، در دو رسالهٔ معروف پهلوی، یعنی بندهشن (کتاب آفرینش) و ارداویرافنامه، که هر دو در سدهٔ نهم و دهم میلادی تنطیم شده‌اند، مورد بحث قرار گرفته‌است. در کتاب بندهشن آمده‌است که زرتشت در سال ۲۵۸ سال پیش از انقراض شاهنشاهی هخامنشی به بعثت رسید. اما در ارداویرافنامه، بعثت زرتشت ۳۰۰ سال پیش از حمله اسکندر ذکر می‌شود و بنابراین، چون اسکندر ۳۳۰ پیش از میلاد به ایران حمله کرده‌است، تاریخ تولد زرتشت در حدود ۶۶۰ پیش از میلاد خواهد شد.[۱۷]

مورخان دورهٔ اسلامی مانند مسعودی و بیرونی، که جز منابع پهلوی اطلاعات دیگری در دست نداشتند، بعثت زرتشت را ۲۵۸ سال قبل از حمله اسکندر ذکر کرده و آن را ۵۵۸ پیش از میلاد دانسته‌اند.[۱۸]


 در منابع یونانی

نخستین مورخ یونانی که از زرتشت نام برده و زمانش را تعیین کرده‌است، خسانتوس لیدیایی می‌باشد که در قرن پنجم پیش از میلاد می‌زیست[۱۹]

از سوی دیگر ارسطو و اودوکسوس‌ و هرمی‌ پوس‌ می‌نویسند که‌ زرتشت‌ پنج‌ هزار سال‌ پیش‌ از جنگ‌ تروا می‌زیسته‌ است‌. دیوجانس‌ لائرتیوس‌ از قول‌ هردمودروس‌ و کسانتوس‌ همین‌ نظر را نقل‌ می‌کند. از سوی دیگر، دیودووروس‌ اریتریایی و آریستو کسنوس‌ می‌گویند که‌ فیثاغورس‌ یکی از شاگردان‌ زرتشت‌ بوده‌است‌. از این‌رو پلینی به‌ حق‌ شک دارد که‌ زرتشت‌ خود نام‌ یک‌ تن‌ بوده‌ یا چند تن‌ دیگر نیز همین‌ نام‌ را داشته‌اند.

پس‌ از زرتشت‌، جانشینان‌ او که‌ در ری‌، واقع‌ در سرزمین‌ ماد، برترین‌ مسند روحانی دین‌ زرتشت‌ را در دست‌ داشتند زراتشتر اتما یعنی زرتشت‌ واران‌ نامیده‌ شدند[نیازمند منبع].


در نظر پارسیان هند

نظر سوم دربارهٔ زمان زرتشت، متعلق به بیش‌تر پژوهشگران و دانشمندان پارسی هند نظیر پروفسور جمشید جی کاتراک[۲۰] می‌باشد که زادروز زرتشت را با استدلال‌های بسیار نیرومند و مستند، حدود ۶۶۰۰ سال پیش از میلاد ذکر کرده‌اند.[۲۱]

در نظر خاورشناسان و اوستاشناسان

صراحت و قطعیتی که روایات سنتی به تثبیت دورهٔ زندگی زرتشت در سیصد سال پیش از اسکندر داده‌اند، سبب شد که بعضی خاورشناسان، نظیر: یوستی، گلدنر، وست، و ویلیامز جکسون این تاریخ را تقریباً نزدیک به تحقیق بدانند.[۲۲]

از آن‌جا که بیشتر پژوهشگران طرفدار تاریخ سنتی، مبنای کار را روی مقارن بودن زرتشت با ویشتاسب، پدر داریوش و براساس زمان حمله اسکندر به ایران قرار داده‌اند، نتیجه کار آنها یکسان است. چنان که هرتل و هرتسفلد که از شباهت اسمی استفاده کرده، پدر داریوش را با ویشتاسپ یکی دانسته‌اند، ناگزیر، زمان زرتشت را سال ۵۰۰ پیش از میلاد می‌پندارند.[۲۳]

البته زمان پیدایش آیین زرتشتی، چندان در روایات سنتی پهلوی قابل اعتماد نیست. چون، با توجه به این که همه مورخانی که زمان زرتشت را بین شش تا هفت هزار سال پیش از میلاد ذکر کرده‌اند، در عهد هخامنشی و یا در دورهٔ اسکندر می‌زیستند، اگر زرتشت در دوران هخامنشیان ظهور می‌کرد، باید آن‌ها از آن اطلاع می‌داشتند. حتا ادعا شده‌است که اودُخوس و برخی دیگر، ۲۱ نسک اوستا را هم مطالعه کرده بودند.[۲۴] با این وجود، چطور ممکن است هردودت، مورخ سرشناس یونان که مقارن داریوش بزرگ می‌زیسته‌است، از معاصر بودن زرتشت و پدر داریوش، آگاه نبوده باشد و یا اگر بوده، در امر به این مهمی به سکوت گذرانده است؟[۲۵]

بنابر این، اصرار دانشمندانی مانند، هنینگ، هرتسفلد، هرتل و زهنر روی این مسأله قانع کننده نیست.

از سوی دیگر، کسانی چون وندیشمن، ویلیام‌ گیگر، تیل، الدنبرگ، بارتولومه، ادوارد مایر، کریستن سن، مری بویس، ابراهیم پورداود و شاپور کاووسجی روایات سنتی را از همه جهات با دلایل قاطعی رد کرده‌اند. [۲۶]

 از دیدگاه زبان‌شناسی

بررسی‌هایی‌ که‌ در صد و پنجاه‌ سال‌ پیش، نخست‌ در اروپا و پس‌ از آن‌ در آمریکا در زمینهٔ ادبیات‌ و مذاهب‌ و زبان‌های خاوری‌ انجام شده، این موضوع را مورد بررسی قرار داده‌است. زبان‌ اوستایی خویشاوند زبان‌ سانسکریت‌ است‌. گاتاها یا سرودهای مقدسی که‌ به‌دست زرتشت‌ ساخته‌ شده‌اند، طنینی عتیق‌ همانند سرودهای‌ ریگ‌ودا، دارند. همچنین‌ نزدیکی‌ محسوسی‌ میان دستور زبان‌ و وزن‌ و سبک‌ سرودهای‌ ریگ‌ - ودا، و دستور زبان‌ و وزن‌ و سبک‌ گاتاهای زرتشت‌ موجود است‌، و در حقیقت‌ ساختمان‌ صرفی‌ زبان‌ گاتاها از ساختمان‌ صرفی‌ سرودهای ریگ‌ - ودا، ابتدایی‌تر و ساده‌تر است‌. در هر حال‌ اکنون‌ این‌ دیدگاه وجود دارد که‌ تصنیف‌ گاتاها نمی‌تواند به‌ طور جداگانه‌ و در یک‌ فاصله‌ زمانی دور از زمان‌ تصنیف‌ وداها صورت‌ گرفته‌ باشد، و عصر زرتشت‌ را حداقل‌ یک‌ هزار سال‌ پیش از مسیح‌ می‌دانند.

خاستگاه زرتشت

از این پیامبر ایرانی‌ در یشت‌های‌ کهن‌ سخن‌ می‌آید که‌ در «ایران‌ویج (اَریّانَ و یَوچَه)» در ساحل‌ رود «دائیتی» در سرزمین‌ قبایل‌ ایرانی‌ زاده شد. در زامیادیشت‌ زیستگاه‌ زرتشت‌ را در ناحیه‌ ئی می‌داند که‌ در آن‌ دریاچه‌ «کوسَویّ» (که ممکن است همان دریاچه هامون باشد) است‌. به هر تقدیر ناحیه‌ «ایران‌ویج» گاه‌ خوارزم[۲۷] پنداشته‌ می‌شود و گاه‌ آن را آذربایجان‌[۲۸] و بعضاً به سبب مراسمی‌ مذهبی‌ که‌ در ستایش‌ «اَرُدویسورااناهیتا» می‌شود آن را در سیستان[۲۹] ذکر کرده‌اند.همچنین هندشناسانی مانند مایکل ویتزل سرزمین اصلی وی را کوهستان‌های سرد افغانستان مرکزی دانسته‌اند[۳۰].اما در یسنا اشاره می شود که زرتشت یا بزرگترین رهبر روحانیت زردتشتی در جایی به نام "رقا" دفن است بندهشن این "رقا" را همان ری می داند[۳۱].در قرن ۱۰ میلادی نویسنده ایرانی محمد الشهرستان که اصلیتش از ترکمنستان بود پیشنهاد کرد که پدر زردتشت از آتورپاتکان و مادرش از ری بوده است[۳۲].در هر صورت زرتشت‌ از سرزمینی‌ کهنی‌ برخاست‌ که‌ مردمانش‌ آریایی‌ بودند.

در زادسپرم (۱۵/۱۰)، زادگاه زرتشت در مکانی در چیچست در نظر گرفته می‌شود. چیچست، در اوستا، نام دریاچه‌ای اسطوره‌ای در شرق ایران است.[۳۳]

همچنین بسیاری از خاورشناسان غربی مانند آنکتیل دوپرن بلخ را زادگاه زرتشت دانسته‌اند.[۳۴]

تبار و خانواده زرتشت

مسعودی ضمن بیان سلسله نسب زرتشت، جد پدری زرتشت را فردی به نام پورشسف دانسته‌است. مادر او دُغدو و پدر وی پوروش اسپ نام داشتند[۳۵]. نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان (زرتوشتره سپیتامه) بود[۳۶]. پوروشَسْب اِسپَنْتْمان مردی دانشور و درستکار بود. دغدو دختر فری‌هیم‌رَوا از خاندانی نژاده و دینور بود. حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آن‌هاست.[۳۷]

زرتشت سه بار ازدواج کرده بود. نام زن نخست و دوم او ذکر نشده است؛ زن سوم او هووی نام داشته، از خاندان هووگوه و بنابر روایات سنتی دختر فرشوشتره (فرشوشتر) بوده‌است.

زن نخست او پسری به نام ایسَت‌واسْتَرَه و سه دختر به نام‌های فرینی و ثریتی و پورچیستا داشت.[۳۸] در گاتاها از ازدواج دختر سوم خود یاد می‌کند و روایات بعدی، شوهر او را جاماسپه (جاماسب) می‌نامد. از همسر دوم زرتشت، دو پسر به نام‌های اورْوْتَتْ‌نَرَه و هْوَرْچیثْزَه به دنیا آمده؛[۳۹] و ظاهراً از زن سوم فرزندی نداشته‌است.[۴۰]

نخستین کسی که به زرتشت ایمان آورد، میدیوی مانگهه (میدیو ماه) بود، که فروردین یشت[۴۱] از او نام می‌برد. وی در روایات سنتی، پسر عموی زرتشت به شمار آمده‌است.[۴۲]

هر یک از فرزندان زرتشت وظایفی عمده بردوش داشتند. به عبارت دیگر پسر ارشد او نخستین موبد موبدان، پسر دوم نخستین رئیس و افسر رزمیان و پسر سوم، رئیس طبقهٔ برزیگران بوده‌است[نیازمند منبع].

لفظ اشو که به معنی مقدس روحانی و جسمانی راستی و درستی است و در اوستا زیاد آمده‌است صفت یا عنوان پیغمبر می‌باشد. به طوری که در اکثر جاهای اوستا آمده صفت اشو از جانب اهورا مزدا به زرتشت اختصاص یافته و دیگر مقامی بالاتر از آن نیست که آفریده‌ای از جانب آفریدگار بخشنده، به خطاب اشوئی مخاطب شود. اشوزرتشت را از دودمان مه‌آبادیان نامیده‌اند[نیازمند منبع].

 زندگی زرتشت

روایت باستانی بر آن است که زرتشت در سن پانزده‌سالگی نزد آموزگاری به شاگردی پرداخت و از او کشتی دریافت کرد. [۴۳] پس از اعلام پیامبری، زرتشت به شمال خاوری ایران آن روزگار یعنی منطقه بلخ کوچ کرد. در آن‌جا از گشتاسب خواست تا به آیین وی درآید؛ گشتاسب پس از مشورت با جاماسپ و فرشوشتر آیین تازه را پذیرفت.[۴۴] و زرتشت توانست دین خود را گسترش دهد.

 دشمنان زرتشت

گاتاها از برخی دشمنان شخصی زرتشت، مانند بندو و گرهمه نام می‌برد[۴۵] که همیشه مانعی در برابر او بودند[۴۶]. بنابراین، وی از قبیله خود می‌گریزد[۴۷] و به کی گشتاسب، فرمانروای بلخ، پناه می‌برد.[۴۸] در قسمتی از سرودها، نام کاوی، کرپان و اوسیج یک‌جا در زمره دشمنان آیین زرتشتی آمده‌است.[۴۹] دیگر از دشمنان که پیامبر از وی یاد می‌کند، مردی به نام بندوه است[۵۰] بندوه سمت کهانت و روحانیت داشته‌است.[۵۱] گرهما نیز، از دیویسنان و کاهنان آیین قدیم بوده‌است. در گاثاها، از دشمنی به نام گئوتاما نیز نام برده شده‌است. دشمنان زرتشت بر اساس این آیین کسانی هستند که از کشاورزی گریزان بوده و به شکارورزی علاقه‌مند بودند؛ و گاوها را قربانی کرده و یا به آن‌ها آسیب می‌رساندند؛ گروهی دیگر نیز کسانی که دست از آیین کهن بازنداشته بودند.

 کشته شدن زرتشت

زرتشت در سن ۷۷ سالگی در روز خور یا یازدهم اردیبهشت ماه (به نقل از متن پهلوی زادسپرم) در نیایشگاه بلخ بدست یک تورانی به نام توربراتور کشته شد[۵۲].

فحوای کلام شاهنامه فردوسی دلالت بر مرگ توأم با خشونت زرتشت، در هنگام حملهٔ ارجاسب به بلخ، در این شهر می‌کند.[۵۳]

از آنجا به بلخ آمد سپاهجهان شد ز تاراج و کشتن سیاه
نهادند سر سوی آتشکدهبر آن کاخ و ایوان زرآژده
همه زند و اّستا همی سوختندچه پر مایه تر بود بر توختند
ورا هیربد بود هشتاد مردزبانشان ز یزدان پر از یاد کرد
همه پیش آتش بکشتندشانره بندگی بسر نوشندشان
ز خونشان بمرد آتش زردهشتندانم چرا هیربد را بکشت

زرتشت در هنگام یورش ناگهانی قبایل تور در بلخ به دست یک تورانی کشته شد.[۵۴] در کتاب‌های پهلوی نام قاتل وی توربرادروش یادشده‌است.[۵۵]

فلسفه زردتشت

زرتشت چنین گفته‌است: «سخن‌ها را بشنوید و با اندیشه روشن در آن‌ها بنگرید و راهی را که باید در پیش گیرید برای خود برگزینید، از آن دو مینوی همزادی که در آغاز آفرینش در اندیشه و انگار پدیدار شدند، یکی نیکی را می‌نمایاند و دیگری بدی را؛ و میان این دو، دانا راستی را برمی‌گزیند و نادان دروغ را»[۵۶]

وی در الهام‌های خود گیتی را ستیزی کیهانی بین اشا (درستی-برای توضیحات بیشتر توضیحات را ببنید) و دروغ می‌بیند.مفهوم اصلی اشا (که بسیار ظریف و تفسیر آن فقط به طور مبهم ممکن است) بنیاد تمام عقیده‌های دیگر زردتشتی مانند اهورامزدا٫ خلقت ٬ وجودیت ٬ و اراده آزاد است.این مفهوم بزرگ‌ترین اهدایی است که زردتشت به فلسفه دینی کرده‌است. دلیل آفرینش انسان مانند دیگر آفرینش‌ها نگهداری از درستی است.این هدف با مشارکت زنده در زندگی و گفتار ٬ پندار و کردار نیک دست یافتنی خواهد شد. عنصرهای فلسفه زردتشت از طریق تاثیر آن بر یهودیت و افلاطون گرایی میانی وارد فلسفه غرب شده‌است و به عنوان یکی از نخستین وقایع کلیدی در پیشرفت فلسفه شناخته می‌شود.[۵۷] [۵۸]

[ویرایش] شناخت غربی‌ها از زردتشت

[ویرایش] دوره کلاسیک باستان

هرچند یونانیان به طور کل زرتشت را پیامبر و بنیان گذار آیین پارسیان می‌دانستند بقیه پنداره هایشان بیشتر خیالی بود.[۵۹] یونانیان زمان وی را ۶۰۰۰ سال قبل از زمان خود می‌پنداشتند و وی را شاه باختر یا کلده (گاهی آموزگار کلدیان) و دارای زندگی نامه عادی دانایی فیثاغورس گرا تصور می‌کردند. مهم تر از هم، پنداره آن‌ها از وی یک ساحر و ستاره شناس و خالق جادو و ستاره شناسی بود. با توجه با پنداره آن‌ها مقدار بسیاری ادبیات به وی نسبت داده شده بود که در تمام دنیای دریای مدیترانه منتشر شده بود.[۶۰]

یونانیان بهترین دانایی را دانایی مرموز می‌دانستند و هیچ کس مناسب تر از زرتشت که هم از نظر زمانی و هم نظر مکانی دور قرار داشت نبود.نام زردتشت جادو تایید رسمی برای جادو بود.[۶۱]

زبان آن ادبیات غالبا زبان یونانی بود.هرچند در دوره‌های مختلف قسمت‌هایی از آن به زبان‌های دیگر مانند آرامی ٫ سریانی ٫ کوپتیک و لاتین وارد شده‌است.ازآنجایی که مغ با کلمه جادوگر مرتبط بود زرتشت نیز جادوگر پنداشته می‌شد.پلینی پیرتر در قرن یک میلادی زرتشت را خالق جادو می‌خواند.[۶۲] اما وی به تنهایی مسئول معرفی جادوی سیاه به دنیای یونانیان و رومیان نبود.کوروش سپیدمه را نیز نویسنده بسیاری از ادبیات جادویی می‌دانسته اند[۶۳].هرچند پلینی پیرتر زرتشت را خالق جادو می‌خواند اما رومیان شخصیتی جادوگر برای وی تصور نمی‌کردند[۶۴].در واقع تعلیمات جادویی که به زردتشت نسبت داده شده‌اند همه مربوط به بعد از قرن ۱۴ میلادی هستند.[۶۵]

یکی ار دلایل مرتبط دانستن زردتشت با ستاره شناسی مفهومی بود که یونانیان از نام وی برای خود ساخته بودند.نحوه تفکر یونانیان اینگونه بود که همیشه سعی می‌کردند مفهوم اصلی و مخفی کلمات را بفهمند به همین دلیل نام وی در ابتدا به ستاره پرست معنی می‌شد.این قضیه تا جایی پیش رفت که مرگ زردتشت را به دلیل ریزش آتش ستارگان می‌دانستند و می‌گفتند که که ستاره‌ها وی را به دلیل مهار کردن آنها کشته‌اند.

دومین دلیل و جدی تر مرتبط دانستن زردتشت با ستاره شناسی این بود که وی را از کلده می‌پنداشتند.معتقدان به فیثاغورس گرایی فکر می‌کردند که فیثاغورس با زردتشت در کلده درس خوانده است[۶۶].لیدوس معتقد بود که کلدیان در محفل زردتشت و گشتاسب هفته را با هفت روز ابدا کردند.و دلیلشان هم هفت بودن تعداد سیارات بود.فصل سودا درباره ستاره شناسی اشاره به یاد گرفتن ستاره شناسی توسط بابلی‌ها از زردتشت می‌کند.تا جایی مه لوسیان تصمیم می‌گیرد تا به بابل رود و تا از موبدها زردتشتی نظرشان را بپرسد[۶۷].

در زمان حال تقریبا تمام نوشته‌های ساختگی نسبت داده شده به زردتشت از دست رفته‌است تنها با یک استثنا ان هم کتاب «دو میلیون خط» پلینی پیرتر است.این کتاب پیشنهاد می‌کند روزی مجموعه کاملی از نوشته‌های زردتشت در کتابخانه اسکندریه مصر وجود داشته است[۶۸].

از آثار مرتبط با زرتشت همچنین می‌توان به بر طبعیت اشاره کرد.که در چهار جلد بوده‌است.این اثر در واقع همان اسطوره ار از افلاطون است.با این تفاوت که جای قهرمان اصلی داستان را زردتشت می‌گیرد.در زمانی که پروفیری فیثاغورس را از شاگردان زدتشت می‌دانست پیمان نامه‌ها بر طبعیت خورشید را در وضعیت وسط تصور می‌کرد.برخلاف آن افلاطون خورشید را در مکان دوم و بالای ماه می‌پنداشت.به همین دلیل کولوتوس افلاطون را به دزدی ادبی از زردتشت متهم کرد[۶۹] و هراکلیدس پونتیکس متنی را با عنوان زردتشت بر اساس آن چه فکر می‌کرد فلسفه زردتشت است نوشت تا مخالفت خود را با فلسفه طبیعی افلاطون ابراز کند[۷۰].از کتاب بر طبعیت فقط دو چیز شناخته شده‌است:یک این که پر از اندیشه‌های ستاره شناسی بوده‌است و دیگر این که به آنانکه اشاره شده بوده و مکان وی را در هوا می‌دانستند.

از دیگر آثاری که زیر نام زردتشت منتشر شده بودند می‌توان به «استروسکوپیتاً (در پنج جلد) ٫»درباره پرهیزکاری سنگ هاً (در یک جلد) می‌توان اشاره کرد[۷۱].

این آثار به کنار ٫ بعضی از نویسندگان واقعا به بعضی از ایده‌های اصلی زردتشت پرداخته‌اند. «الهام‌های گشتاسب» نوشته گشتاسب خود یکی دیگر از نویسندگانی که به وی آثاری را نسبت داده بودند و را مرتبط را جادو می‌دانستند از این دسته از نوشته‌ها است.این کتاب شامل یک سری پیشگویی‌ها بوده و بر اساس منابع زردتشت نوشته شده بوده‌است [۷۲].

 بعد از دوره کلاسیک باستان

زردتشت را در دوره کلاسیک باستان یک ساحر ٫ جاودگر و معجزه گر می‌دانستند.اما در واقع تا قبل از قرن ۱۸ میلادی غربی‌ها از ایده‌های وی نااگاه بودند و در آن زمان نام وی را همدست فرزانگی از دست رفته باستان می‌شماردند.

زردتشت با نام «ساراسترو» در اپرای فلوت جاودیی موزارت ظاهر می‌شود.که به خاطر عناصر فراماسونی آن در جایی که وی اشا را به عنوان سیستمی اخلاقی در مقابل ملکه شب نمایش می‌دهد مورد توجه قرار گرفته‌است.

وی همچنین موضوع اپرایی دیگر در ۱۷۴۹ با نام زوراستره توسط جین-فیلیپ رامئو است.

متفکران عصر روشنگری مانند ولتر پژوهش‌های بسیاری را درباره مزدیسنا انجام داده‌اند.آن‌ها بر این باور بودند که مزدیسنا یک جور خداانگاری منطقی است که قابل ترجیح بر آیین مسحییت و دیگر آیین‌ها است.با ترجمه اوستا توسط ابراهام هیاسینته انکتیل-دوپرون پژوهش‌های مزدیسنا غربی آغاز شد.

در اثر فیلسوف معروف فریدریش نیچه به نام «چنین گفت زرتشت» در سال ۱۸۸۵ وی شخصیتی به نام زرتشت به وجود می‌آورد که سخنگوی ایده‌های خود نیچه بر ضد اخلاق ارباب-برده که به نظر نیچه سیستم اخلاقی است که در آیین‌های یهودیت ٫ مسیحیت و اسلام استفاده می‌شود است.نیچه در اثر خود اسه هومو می‌گویید که زردتشت اولین اخلاق گرا است و خود آن را خلق کرده و اشکارش کرده‌است.و می‌گویید که تنها در تعلیمات وی است که راستی (اشا) بالاترین خصوصیت است.

نیچه از وی به عنوان اولین فردی که نبرد بین خوب و بد را می‌بیند و آن را به عنوان چرخی ضروری در انجام گردش گیتی می‌داند نام می‌برد.

۳۰مین قطعه ریچارد اشتراوس در سال ۱۸۹۶ الهام گرفته از کتاب نیچه نیز چنین گفت زرتشت نامیده می‌شود.استنلی کوبریک از این قطعه در فیلم ۲۰۰۱: اودیسه فضایی به عنوان موسیقی صحنه آغازین فیلم خود استفاده کرده‌است.

ویلیام باتلر ییتز شاعر قرن ۱۹ ایرلندی نیز در شعرهای خود به زردتشت اشاره کرده‌است.

بازیگر و راوی کتاب آفرینش (رمان) نوشته شده توسط گور ویدال نوه زردتشت است.وی در کتاب گفتگوهای فلسفی بسیاری با زردتشت دارد و شاهد مرگ وی نیز هست.

زردتشت در کتاب مایکل اچ هارت با عنوان دسته بندی پر تاثیرتیرن اشخاص در تاریخ:۱۰۰ رتبه ۹۳ را داراست.[۷۳]

زردتشت از دیدگاه آیین‌های دیگر

 از دیدگاه اسلام

از آنجا که اسلام، صریحاً ایمان به پیامبران گذشته را همردیف به پیامبر اسلام اعلام کرده است[۷۴]، زرتشت هم یک پیامبر الهی شناخته شده‌است. چنان که در قرآن سورهٔ حج آیهٔ ۱۷، زرتشتیان را مجوس نامیده‌است و در ردیف پیروان ادیان آسمانی آورده‌است.[۷۵]

   
مسلما کسانی که ایمان آورده‏اند، و یهود و صابئان و نصاری و مجوس و مشرکان، خداوند در میان آنان روز قیامت داوری می‏کند، خداوند بر هر چیز گواه است.
   
زرتشت


در قرآن کلمهٔ مجوس به عنوان یک دین ذکر شده‌است. همچنین در برخی احادیث اسلامی از زرادشت به عنوان پیامبر مجوس نام برده شده‌است.[۷۶] بنابر این، از دیدگاه اسلام، زرتشت پیامبری از جانب خداوند است که دارای کتاب آسمانی بوده‌است.[۷۷] زرتشت نیز خود را پیامبر دانسته‌است، آنجا که می‌گوید: «اهورامزدا، مرا برای راهنمایی در این جهان برانگیخت؛ و من از برای رسالت خویش، از منش پاک تعلیم یافتم.»[۷۸] مسلمانان باور دارند که آموزه‌های اصیل زرتشت به مرور زمان دستخوش تحریف شد و توحید زرتشت به شرک تبدیل گشت، دستورات آن از خرافات و اباطیل پر شد و در مسیر سود طبقات حاکم جامعه قرار گرفت.[۷۹] این افراد آیه ۲۹ سورهٔ توبه را گواه بر این امر می‌دانند.

برخی مفسرین همانند ابن کثیر آیین زرتشت را در زمره کفار دانسته‌اند[۸۰]، و این اعتقاد امروزه در میان برخی از مسلمین کماکان برقرار است.[۸۱]

[ویرایش] از دیدگاه آیین مانی

آیین مانی زردتشت را از سیر پیامبرانی مانند بودا و عیسی می‌دانست که مانی در قله آن بود.دوگانه‌انگاری اخلاقی زردتشت که جهان را در جنگی حماسی بین نیروهای پلید و نیک می‌دید به آیین مانی نیز راه یافته‌است.آیین مانی عناصر دیگری را نیز از مزدیسنا قرض گرفته‌است هر چند بیشتر آنها یا از تعلیمات خود زردتشت نیستند یا کاربرد آنها در آیین مانی بسیار متفاوت با کاربرد آنها در مزدیسنا است.[۸۲][۸۳]

 از دیدگاه آیین بهایی

در آیین بهایی زردتشت پیامبر دانسته شده و مکانی هم تراز ابراهیم ٫ موسی ٫ بودا ٫ کریشنا ٫ عیسی ٫ محمد دارد. شوقی افندی زمان وی را ۱۰۰۰ سال قبل از تولد عیسی می‌داند.[۸۴]

گاره‌های زرتشت

آنچه امروز، از سیمای اشوزرتشت گسترش دارد، کم‌وبیش برداشتی است از حجاری منسوب به پیامبر آریایی در تاق بستان کرمانشاه.[۸۵] هر چند اندکی از نگاره‌های اخیر زردتشت وی را در حال انجام کارهایی افسانه‌ای نشان می‌دهد، اما معمولاً نقش‌های وی را در حالی که لباسی سفید به تن دارد به نقش می‌کشند. گاهی هم بارسوم در دست دارد (که نماد روحانی بودن است) یا کتابی که به اوستا تفسیر می‌شود. گاهی نیز وی با گرزی (ورزا) کشیده می‌شود که میله‌ای آهنی با سری مانند گاو است. همچنین در بعضی از نقاشی‌ها وی را با دستی بلند شده و انگشتی که برای یادآوری کردم نکته‌ای بلند کرده‌است می‌کشند.وی به سختی به حالتی کشیده‌است که مستقیماً به بیننده خیره شود و بیشتر نگاهش به طرف دیگری است مانند این که در جستجوی خداوند است.وی همیشه با ریشی قهوه‌ای و رنگ چهرهٔ کم رنگ کشیده شده‌است.

معروفترین نقاشی اروپایی از زدتشت نقاشی رافائل مکتب آتن است.در این نقاشی وی و کلاودیوس بطلمیوس در حال صحبت هستند در حالی که زردتشت، گویی در دست دارد.[۸۶]

زرتشت درمنابع باستانی

در کتب کشف شده در نجع حمادی به سال ۱۹۴۵ رساله کاملی به زبان قبطی تحت عنوان زوستریانوس کشف شد. توضیح محتوای این کتاب به صورت رمزی در سه جمله خلاصه شده بود: «کلمات حقیقت زوستریانوس، خدای حقیقت، کلمات زرتشت»[۸۷] البته محتوای این کتاب بیشتر گنوسی و نامرتبط با زرتشتی اعلام شده‌است.

 توضیحات

  • اشا:اشاوهیشتا (اردیبهشت) asha vahishta: که به معنای راستی (داد) والاست. اشا وهیشتا، راستی جهانی، و قانون دگرگون ناپذیریی است که آفرینش را نظم می‌دهد. اشا نشانهٔ خواست اهورایی است. اشا راه راستی است و پویندگان آن راه، به خوشبختی (اوشتا) می‌رسند. در گات‌ها «وهیشتامن‌» و "اشاوهیشتاً بیشتر جاها با هم آمده‌اند هرچند که از اشا بیشتر نام برده شده‌است. اشا در خرد اهورا مزدا پدید آمده و با راستی و داد یکی است از این رو اشاوهیشتا به معنی گوهر داد هم هست. دین زرتشتی، دین راستی و داد است که همه‌جا با دروغ در جنگ است از این رو اشا، گوهر دین زرتشتی هم هست[۸۸]


 پانویس

  1. رودیگر اشمیت، «نام زرتشت». دانشنامهٔ ایرانیکا (انگلیسی).
  2. پیدایش ایران - گفتار دوم [1]
  3. همانجا.
  4. همانجا.
  5. پیدایش ایران
  6. «زرتشت». دانشنامهٔ بریتانیکا (انگلیسی).
  7. http://www.avesta.org/znames.htm
  8. http://en.wikipedia.org/wiki/Zoroaster#cite_note-Jackson_1899_130_131-15
  9. http://www.avesta.org/znames.htm
  10. اوستا - یسنه ۲/۹
  11. ^ a b Schlerath ۱۹۷۷, pp. ۱۳۳-۱۳۵.
  12. http://en.wikipedia.org/wiki/Zoroaster
  13. http://en.wikipedia.org/wiki/Zoroastrian_festivals
  14. http://en.wikipedia.org/wiki/Zoroaster#cite_note-Jackson_1899_130_131-15
  15. Jackson, A. V. Williams (1899), Zoroaster, the prophet of ancient Iran, New York: Columbia UP
  16. http://en.wikipedia.org/wiki/Zoroaster#endnote_6000BCEnone
  17. خراسان یزرگ مهد آیین زرتشت، ص ۶۸.
  18. همانجا، ص ۶۸.
  19. یسنا (جلد اول) جزوی از نامهٔ مینوی اوستا، گزارش پورداود، ص ۷۹
  20. «Jamshid Cawasji Katrak» در کتاب « The age of Zarathushtra» انتشار سال ۱۹۶۸ که دارای ۷۸ صفحه می‌باشد به این موضوع اشاره کرده‌است.
  21. رحیم زاده، نوربخش، مقالهٔ با عنوان نخستین پیامبر توحیدی، نشریه وهومن، شماره ۱۳، سال ۱۳۷۷ خورشیدی
  22. مزداپرستی در ایران قدیم، ص ۲۴.
  23. خراسان بزرگ مهد آیین زرتشت، ص ۶۹.
  24. همانجا، ص ۷۱؛ و دیدی نو از دین کهن (فلسفه زرتشت)، ص ۱۳۳
  25. دیدی نو از دین کهن (فلسفه زرتشت)، ص ۱۳۳
  26. شرح همه در این مختصر نمی‌گنجد، اما ر. ک. به: مزداپرستی در ایران قدیم، ص ۲۴، و خراسان یزرگ مهد آیین زرتشت، صص ۷۴-۶۸.
  27. Elton L. Daniel, The History of Iran. ۲۰۰۱. ISBN ۰-۳۱۳-۳۰۷۳۱-۸
  28. G. Gnoli, Zoroaster's time and homeland, Naples, ۱۹۸۰
  29. http://www.britannica.com/EBchecked/topic/546704/Sistan
  30. M. Witzel, «The Home Of The Aryans», Festschrift J. Narten = Münchener Studien zur Sprachwissenschaft, Beihefte NF ۱۹, Dettelbach: J.H. Röll ۲۰۰۰, ۲۸۳-۳۳۸. Also published online, at Harvard University (LINK)
  31. Gershevitch, Ilya (1964), "Zoroaster's Own Contribution", Journal of Near Eastern Studies 23(1): 12-38
  32. Boyce, Mary (1975), History of Zoroastrianism, Vol. I, Leiden: Brill
  33. دکتر احمد تفضلی، Encyclopaedia Iranica V/1, Costa Mesa, California. 1990, p.107
  34. مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی، ص ۶۴
  35. آبان یشت، ۱۸؛ یسنای ۹ بند ۱۳؛ وندیداد، فرگرد ۱۹: ۴، ۶ و ۴۶. و پیامبر از یاد رفته، (ضمیمه کتاب خراسان بزرگ مهد آیین زردشت، ص ۱۳۱)؛ همچنین مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج ۱، ص ۳۸۴
  36. یسنا، هات ۲۹، بند ۸
  37. گزیده‌های زادسپرم، فصل ۹، بند ۳ به بعد
  38. یسنای ۵۳، بند ۳؛ یشت ۱۳، بند ۱۳۹.
  39. یشت ۱۲، بند ۹۸
  40. خراسان مهد آیین زرتشت، صص ۱۴ و ۱۵
  41. یشت ۱۳، بند ۹۵
  42. خراسان مهد آیین زرتشت، صص ۱۵ و ۱۶
  43. تاریخ جامع ادیان، ص ۱۰۳
  44. گرفته از اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران ۱۳۷۴ ص ۱۰۴۶
  45. یسنای ۴۹ بند ۱ و ۲
  46. دین‌های ایرانی، ص ۱۰۰
  47. خراسان یزرگ مهد آیین زرتشت، ص ۱۶؛ به نقل از: یسنای ۴۱ بند ۱
  48. همانجا، ص ۱۶؛ مهدیزاده کابلی یادآور می‌شود که در منابع دورهٔ اسلامی، از جمله شاهنامه فردوسی و زرتشنامه، درگاه گشتاسب را در بلخ ذکر کرده‌اند.
  49. یسنا ۱۲:۳۲
  50. یسنا ۴۹:۲
  51. گاثاها ۱۲:۴
  52. «پیامبر از یاد رفته». (سخنی چند پیرامون زرتشت)، وبگاه کابل‌نامه.
  53. پیامبر از یاد رفته، ص ۱۴۶ ؛ هاشم رضی نیز می‌نویسد: «زرتشت در این جنگ به دست یکی از تورانیان کشته شد.» راهنمای دین زرتشتی، ص ۸
  54. همانجا، ص ۱۴۵؛ به نقل از: ایران، آیین و فرهنگ، ص ۱۴۰
  55. همانجا، ص ۱۴۷
  56. مهدیزاده کابلی، دروغ بزرگ، چاپ دوم - ۲۰۰۶، ص ۱؛ به نقل از: گاتاها، سروده سی‌ام، بندهای دوم و سوم
  57. http://en.wikipedia.org/wiki/Zoroaster#Philosophy
  58. Blackburn, Simon (۱۹۹۴). "Philosophy", The Oxford Dictionary of Philosophy. Oxford: Oxford University Press, ۴۰۵.
  59. Beck, Roger (۱۹۹۱), “Thus Spake Not Zarathushtra: Zoroastrian Pseudepigrapha of the Greco-Roman World”, in Boyce, Mary & Grenet, Frantz, A History of Zoroastrianism, vol. ۳, Leiden: Brill, pp. ۴۹۱-۵۶۵.
  60. Beck, Roger (۱۹۹۱), “Thus Spake Not Zarathushtra: Zoroastrian Pseudepigrapha of the Greco-Roman World”, in Boyce, Mary & Grenet, Frantz, A History of Zoroastrianism, vol. ۳, Leiden: Brill, pp. ۴۹۱-۵۶۵.
  61. http://www.iranica.com/newsite/articles/sup/Zoroaster_Greeks.html
  62. Natural History ,Pliny the elder,۳۰٫۲٫۳
  63. http://www.iranica.com/newsite/articles/sup/Zoroaster_Greeks.html
  64. http://www.iranica.com/newsite/articles/sup/Zoroaster_Greeks.html
  65. Beck, Roger (۱۹۹۱), “Thus Spake Not Zarathushtra: Zoroastrian Pseudepigrapha of the Greco-Roman World”, in Boyce, Mary & Grenet, Frantz, A History of Zoroastrianism, vol. ۳, Leiden: Brill, pp. ۴۹۱-۵۶۵.
  66. Porphyry Life of Pythagoras ۱۲, Alexander Polyhistor apud Clement's Stromata I.۱۵, Diodorus of Eritrea, Aristoxenus apud Hippolitus VI۳۲٫۲
  67. Mennipus ۶
  68. Beck, Roger (۱۹۹۱), “Thus Spake Not Zarathushtra: Zoroastrian Pseudepigrapha of the Greco-Roman World”, in Boyce, Mary & Grenet, Frantz, A History of Zoroastrianism, vol. ۳, Leiden: Brill, pp. ۴۹۱-۵۶۵.
  69. Nock, A. D. (۱۹۲۹), “(Book Review) Studien zum antiken Synkretismus aus Iran und Griechenland by R. Reitzenstein & H. H. Schaeder”, The Journal of Hellenic Studies ۴۹ (۱): ۱۱۱-۱۱۶
  70. Livingstone, David N. (۲۰۰۲), The Dying God: The Hidden History of Western Civilization, Writers Club Press, ISBN ۰-۵۹۵-۲۳۱۹۹-۳
  71. Beck, Roger (۱۹۹۱), “Thus Spake Not Zarathushtra: Zoroastrian Pseudepigrapha of the Greco-Roman World”, in Boyce, Mary & Grenet, Frantz, A History of Zoroastrianism, vol. ۳, Leiden: Brill, pp. ۴۹۱-۵۶۵.
  72. Beck, Roger (۱۹۹۱), “Thus Spake Not Zarathushtra: Zoroastrian Pseudepigrapha of the Greco-Roman World”, in Boyce, Mary & Grenet, Frantz, A History of Zoroastrianism, vol. ۳, Leiden: Brill, pp. ۴۹۱-۵۶۵.
  73. Hart, Michael H. (2000), The 100: A Ranking Of The Most Influential Persons In History, New York: Citadel
  74. قرآن، سورهٔ بقره آیه ۲۸۶
  75. جهان در عصر بعثت، صفحهٔ ۴۰
  76. الاحتجاح ص ۳۴۶ و قصص الانبیاء جزایری باب ذکر نبی المجوس
  77. جهان در عصر بعثت، صفحهٔ ۴۰
  78. پیامبر از یاد رفته، ص۱۸۲
  79. جهان در عصر بعثت، صفحهٔ ۴۰
  80. The Meaning and Explanation of the Glorious Qur'an. Muhammad Saed Abdul-Rahman. MSA Publication Limited. ۲۰۰۷. ISBN ۱۸۶۱۷۹۴۷۵۴ pp.۳۰۷ Link:[2]
  81. http://www.islamicacademy.org/html/Books/GLIS/ifi.htm
  82. Zaehner, Robert (۱۹۷۲), Zurvan: A Zoroastrian Dilemma, New York: Biblo and Tannen
  83. Widenren, Geo (۱۹۶۱), Mani and Manichaeism, London: Weidenfeld and Nicolson
  84. http://bahai-library.com/articles/buck.zoroaster.html
  85. هفته‌نامه امرداد، شمارهٔ ۱۸۴، رویهٔ ۵
  86. http://en.wikipedia.org/wiki/Zoroaster#cite_note-Blackburn-16
  87. Sieber, John (۱۹۷۳), “An Introduction to the Tractate Zostrianos from Nag Hammadi”,P.۲۳۴, Novum Testamentum ۱۵ (۳): ۲۳۳-۲۴۰
  88. دیدی نو از دین کهن (فلسفه زرتشت)؛ دکتر فرهنگ مهر

 منابع

  • بخش خاستگاه برگرفته از زرتشت کیست؟
  • ابراهیم پورداوود؛ گات‌ها، قدیمی‌ترین قسمتی از نامه مینوی اوستا، تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۰۵.
  • اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید، تهران.
  • مهدیزاده کابلی، خراسان بزرگ مهد آیین زرتشت، مشهد: نشر نوند، چاپ اول - ۱۳۸۱، ISBN ۹۶۴-۶۸۲۴-۲۶-۹.
  • کریستن سن، آرتور، مزداپرستی در ایران قدیم، ترجمهٔ دکتر ذبیح الله صفا، تهران: انتشارات هیرمند، چاپ چهارم، ۱۳۷۶.
  • مهر، فرهنگ، دیدی نو از دین کهن (فلسفه زرتشت)، تهران: جامی، ۱۳۸۰.
  • هاشم رضی، راهنمای دین زرتشتی، تهران: سازمان انتشارات فروهر، ۱۳۵۲.
  • باهنر، محمدجواد؛ هاشمی رفسنجانی، علی‌اکبر؛ جهان در عصر بعثت، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دوازدهم، زمستان ۱۳۸۶.
  • معین، محمد، مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۲۶.

 جستارهای وابسته

پیوند به بیرون

برگرفته از http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد