از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

مگه خودت خواهر مادر نداری ؟!؟!؟!

چرا بررسی پدیده «متلک گویی» اهمیت دارد
روانشناسی امروز هر کلام آزار دهنده یی را به رفتار خشونت آمیز تعبیر می کند و در تعریف و تفسیر خشونت جنسیتی هر رفتار خشن یا حتی غیرخشن وابسته به جنسیت را که با احتمال آسیب جسمی، روحی، روانی یا هرگونه رنج زنان همراه باشد با عنوان کلی «خشونت علیه زنان» می شناسد. اما اگر بخواهیم به این دسته بندی دقیق و این قالب خدشه ناپذیر صد درصد پایبند باشیم، شاید از زندگی در جامعه یی که هر روز در کوچه و خیابان هایش انواع و اقسام متلک ها را می شنویم ناامید شویم و ناگهان احساس کنیم در تمام طول زندگی خود به چالش با خشونتی مادام العمر مشغول بوده ایم چرا که - چه بخواهیم و چه نخواهیم- دنیای امروز و جامعه مدنی که برای «مهندسی» آن می کوشیم «شنیدن متلک» و «سخنان وقیحانه» آن هم به صورت مداوم و همیشگی را گونه یی از خشونت روانی و احساسی و رفتاری همراه با سوءاستفاده لفظی، اذیت و آزار و توهین به زن تلقی می کند و گاه حتی رفتارهای کلامی از این دست را در زمره «سوءاستفاده جنسی غیرتماسی» می آورد.

  

  نیازی به جدول های آمارگیری نیست. گشت و گذاری در پیاده روهای نه چندان مناسب برای پیاده روی شهر کافی است تا به عنوان یک ناظر بیرونی دریابید بسیاری از زنان در رفت وآمدهای عادی خود در سطح شهر با معضلی به نام «متلک پرانی» مردان مواجهند. حدس شما را آمار غیررسمی هم تایید می کند. شهر ما در پیوند با «فرهنگ مردانه» سنگربندی شده و اگرچه به تظاهر نمای باز گسترده یی از «هم کناری» عناصر زنانه و مردانه را به نمایش می گذارد اما در عمل با رفتار نابهنجاری مانند «متلک پرانی» عناصر زنانه را به حاشیه می راند و از زنان می خواهد تا به خلوت احتمالاً امن خانه هایشان بازگردند تا از تاثیرات سوء «شهر مردانه» در امان بمانند. عواقب روانی متلک گویی به زنان اغلب پنهان تر و درونی تر از آن هستند که در بررسی های اولیه به چشم بیایند اما افسردگی، ترس از حضور در جامعه، اضطراب، خودضعیف بینی، انزوا، نارسایی های ارتباطی، خدشه دار شدن آزادی های فردی و حتی استرس می تواند از عوارض جانبی همین متلک پرانی های عادی شده در شهر باشد. گسترش خشونت هایی از این دست همچنین می تواند اثر نامطلوبی بر سلامت کل جامعه و ارتباطات اجتماعی هم داشته باشد و شاید به همین دلیل است که سازمان ملل متحد 25 نوامبر هر سال را روز جهانی رفع خشونت علیه زنان اعلام کرده است و دولت ها هم می کوشند با تصویب قوانین حمایتی و ضمانت اجرای مناسب و تضمین قابلیت اجرا برای این قوانین و البته با فرهنگ سازی در جوامع شهری، راهی به سوی به حداقل رساندن تمام انواع خشونت علیه زنان از جمله خشونت های کلامی بگشایند و امکان بروز آزارهای جنسی در سطوح مختلف را کاهش دهند. این اقدام دولت ها و ناظران اجتماعی مزایای عمومی تری هم دارد از جمله اینکه از آمار نزاع و درگیری و قتل در جوامع شهری هم می کاهد. بارها در اخبار حوادث روزنامه ها خوانده ایم که متلک گویی باعث نزاع خونین میان شهروندان شده و نتایج تاسف باری را به بار آورده است. شاید همین اخبار و اقدام جهانی برای ساماندهی رفتار شهروندان از منظر جنسیتی، زنگ خطر را برای ما هم به صدا درآورد تا زنان را «قربانی» خشونت های کلامی جنسی از جمله متلک پرانی بدانیم نه «مسبب» آن و در نتیجه آماده بررسی مجدد این پدیده باشیم.

 

گزارشی درباره متلک پرانان و پدیده متلک پرانی در سطح شهر

پله پله تا خشونت

فهیمه خضرحیدری

- خانم، شوهر «خانه دار» نمی خواین؟

- سکوت.

- زبونتونو موش خورده؟

به حرف های مرد جوانی که از بد حادثه هم مسیرم شده، توجهی ندارم. راه خودم را می روم و تا از دور دوستانم را می بینم که سر کوچه منتظر ایستاده اند، قدم تند می کنم و انگار که تازه دل و جرات پیدا کرده باشم، بی آنکه همراه مزاحمم را نگاه کنم، می پرسم؛

- آقای نامحترم، شما کار و زندگی نداری؟

مرد کم نمی آورد؛

- نه والله... ما رو که می بینین علاف شماییم، دربست.

دیگر حرفی نمی زنم. اصلاً جواب سوالم را خودم از اول می دانستم. حالا دارم با دوستانم احوالپرسی می کنم. دست می دهیم و با سر و صدا و خنده و شیطنت سوار ماتیز یکی از همراهان می شویم. هنوز راه نیفتاده ایم که مرد جوان با اعتماد به نفس جلو می آید و اشاره می کند که شیشه را پایین بکشیم. ما هم حالا که جمع مان جمع است بدمان نمی آید ضرب شستی به یکی از نمایندگان «اجناس برتر» نشان دهیم. شیشه را پایین می کشم.

- فرمایش؟

- هیچی،...

دوستم گاز می دهد و آقای علاف را در غبار گرد و خاک تنها می گذارد. فرصت نمی شود به او بگویم این روزها درگیر نوشتن گزارشی درباره «متلک پرانی» آقایان در خیابان های شهر هستم. فرصت نمی شود بپرسم آیا حاضر است درباره این رفتار خود «گفت وگو» کند یا نه؟ و فرصت نمی شود حتی چیزی از چهره و سن و سالش در یادم بماند اما «حاضرجوابی» و «طنزپردازی زودبازدهش» به عنوان مشخصه ثابت اغلب جوانانی که دستی در کار تولید و مصرف بی رویه متلک دارند در خاطرم می ماند و از خودم می پرسم اگر مردان تولید و مصرف کننده هستند، ما زنان چه هستیم؟ شکارهای گذری که گاه و بیگاه در خیابانی خلوت یا حتی شلوغ یا در کوچه و راه مدرسه، حتی در دانشگاه و محل کار ناگزیر می شویم نقش شنوندگان این متلک ها را بازی کنیم؟ نمی دانم. شاید در این فرآیند بیمار، ما بیش از هر چیز دیگر نقش «توزیع» را برعهده داشته باشیم.

از دیدگاه جامعه شناسی، متلک رفتاری ارتباطی است و در موقعیتی می تواند شکل بگیرد که طرف دیگری وجود داشته باشد. بنابراین بدون وجود طرف دیگری که مخاطب متلک است، متلک تحقق پیدا نمی کند و از این دیدگاه شاید تنها با حذف زنان برای همیشه، پدیده متلک پرانی هم مطلقاً از بین برود. با این حال کارشناسان امر - منظور متلک سازان و متلک پرانان نیستند البته - برخلاف ضابطان نیروی انتظامی، حذف «متلک شنوندگان» را راهکار مناسبی برای حل این معضل نمی دانند و تاکید دارند متلک پرانی را باید از جنبه های مختلف اجتماعی، روان شناختی و حتی زیست شناختی بررسی کرد.

آقا، شما سرتان به جایی نخورده

«متلک پرانی ممکن است ریشه های روانی، اجتماعی یا زیست شناختی داشته باشد. افرادی که دچار ضایعه مغزی، به ویژه در قسمت پیشانی شده اند یا مثلاً ضربه یی به سرشان خورده است، بیش از سایرین مستعد بروز چنین رفتاری هستند چرا که در این افراد اغلب،کنترل مغز روی رفتارهای غریزی بسیار کم می شود و در نتیجه فرد خواسته های غریزی خود را بدون مهار بیان می کند و در بیان و بروز خشم و انگیزه های جنسی کنترلی به خرج نمی دهد. بنابراین حتی بیماری های مغزی یا زیست شناختی هم در بررسی علل متلک گویی افراد قابل بررسی و درخور تامل است.» دکتر فربد فدایی روانشناس با این اظهار نظر توجه ما را به اهمیت بررسی علمی و همه بعدی پدیده متلک گویی و پرهیز از ارزش داوری درباره آن جلب می کند. بنابراین توجه داشته باشید شاید واقعاً آقایانی که در کوچه و خیابان دنبال شما راه می افتند و عبارات و الفاظ و القاب شایسته و ناشایست نثارتان می کنند، سرشان به جایی خورده یا از ضایعه یی در منطقه «مخ» رنج می برند. با در نظر گرفتن این شرایط است که شما به جای برافروخته شدن و عصبانیت ممکن است حتی برای این گروه از شهروندان دلسوزی هم بکنید و با تاسی از اینکه بالاخره هر چه نباشد «بنی آدم اعضای یکدیگرند» هدایت شان کنید به نزدیک ترین درمانگاه ممکن. اما خب همیشه هم همه چیز با این مناسبات «بشردوستانه» پیش نمی رود. مساله این است که گاه واقعاً سر متلک گویان به هیچ جا نخورده و در کمال صحت و سلامت عقل اقدام به این رفتارهای رذیلانه می کنند. سیامک جوان 33ساله مجردی که بر خلاف اکثر دوستانش - البته این طور که خودش می گوید - متلک گویی هیچ گونه جذابیتی برایش ندارد، شاهد این مدعاست. او متلک گویی را کار «چیپ» و «بی کلاسی» می داند و می گوید؛ «این یک توحش اخلاقی است که در دوران مدرن شکل گرفته.»

-حالا خودمانیم، خودت تا به حال متلک گفته یی؟

(می خندد) من که نه بابا...

-اگر راستش را بگویی ممکن است از بار گناهانت کم شود.

(با خنده و خجالت) ای بابا... نه به جان خودم من فقط یک بار در عمرم متلک گفتم. تازه آن هم من خودم چیزی نگفتم اما در جمعی بودم که متلک می گفتند.

-به هر حال برای مباشرت و معاونت هم، موارد قانونی در نظر گرفته شده. حالا همان اولین بار چندساله بودی؟

بیست و سه، چهار ساله بودم. موضوع مال خیلی وقت پیش است.



-چه متلکی گفتید؟

با ماشین دوستم بودیم. پشت چراغ قرمز ماندیم و ماشین کناری مان هم خب چند تا دخترخانم بودند. پشت چراغ بود دیگر. گفتیم شوخی کنیم. دوستم اشاره کرد شیشه را بکشند پایین. آنها هم دخترهای شادابی بودند. دوستم خیلی جدی پرسید؛ «ببخشید، دورتون بگردم از کدوم طرفه؟» آنها هم اول متوجه نشدند ما چه می گوییم اما بعدش زدند زیر خنده و ما هم خندیدیم. همین.

-خب شاید بتوان این شیطنت را در مقایسه با متلک های ناراحت کننده یی که در سطح شهر نثار زنان می شود به کلی نادیده گرفت اما فکر می کنی چرا و با چه اهدافی مردان متلک می گویند؟

به نظر من این مساله ریشه فرهنگی و سابقه تاریخی دارد. شما در رمان های قدیمی ایرانی هم می بینید که این مساله وجود دارد مثلاً بزرگ علوی در «چشم هایش» به متلک گویی اشاره می کند. این کار به نظر من در میان همه مردم ایرانی مشترک است، حالا هر کدام به نوعی ممکن است آن را انجام بدهند مثلاً شاید پدربزرگ من هم آن را تجربه کرده باشد. اما من بحث شیطنت را از توحش مردانه جدا می کنم. اینکه چند تا جوان در راه مدرسه به دخترها چیزی می گویند و می خندند الزاماً توحش و بی حرمتی نیست.

-درباره این مرزبندی کمی بیشتر توضیح بده. چون به نظر خیلی شخصی و خودساخته می آید.

ببینید مرد ایرانی همیشه این اجازه را داشته که درباره همه چیز و از جمله زن ایرانی شوخی کند. 2500 سال است که مرد ایرانی این اجازه را دارد و دیگر برایش عادی و حل شده است که چه در خانه و چه در خیابان و چه به شوخی یا حتی جدی به زن بی احترامی کند و او را به عنوان یک انسان نادیده بگیرد. متاسفانه این در ناخودآگاه مرد ایرانی وارد شده و بدتر اینکه اغلب زن ایرانی هم این مساله را پذیرفته و چندان شکایتی بابت آن ندارد. مرزی که من می کشم دقیقاً همین جاست. از این نوع تفکر نسبت به زنان است که خیلی بدم می آید.

جامعه بسته و رفتارهای واکنشی

در بررسی تحلیلی پدیده متلک گویی، «جامعه بسته» شاید متهم ردیف اول باشد؛ جامعه ای که به واسطه وجود انواع محدودیت ها نتوانسته به زندگی اجتماعی شهروندانش شکلی طبیعی بدهد، نسبت به «جوامع باز» بستر مستعدتری را برای رشد و رواج متلک گویی فراهم خواهد کرد.

دکتر فربد فدایی روان شناس در این باره به هیجانات ارضانشده یی اشاره می کند که در وجود شهروندان «جامعه بسته» باقی مانده و زندگی می کند. این روان شناس می گوید؛ «از نظر جامعه شناختی زمانی که احساس خشم یا احساس تمایل جنسی ارضا نشده در فرد به صورت تلنبارشده باقی مانده باشد و جامعه نیز فرصتی برای ارضای این نیازها به شکل سازنده در اختیار فرد قرار ندهد، این امکان وجود دارد که تظاهر این کمبود را به صورت متلک گویی به زنان در خیابان های شهر ببینیم.» از نظر دکتر فدایی احساس خشم سرخورده یا محرومیت گاه به صورت انحرافی و به شکل رفتارهای آزارنده خود را نشان می دهد. فدایی معتقد است چنین تظاهراتی در مردان بیش از زنان قابل پیگیری است؛ «مردان معمولاً مشکلات روانی و اجتماعی خود را با رفتارهایشان ظاهر می کنند و واکنش هایشان در این زمینه به اصطلاح برون ریز است و خشم و محرومیت خود را به بیرون منتقل می کنند اما زنان دقیقاً برعکس عمل می کنند و خشم و محرومیت شان در بسیاری از موارد به صورت افسردگی و گوشه گیری تظاهر پیدا می کند.» این روان شناس البته در بررسی رفتارهای واکنشی زنان و مردان آموزه های اجتماعی را نیز نادیده نمی گیرد و معتقد است جامعه به مردان یاد می دهد که به دلیل مذکر بودن می توانند هنگام خشم یا ناراحتی عصبانی شوند، فریاد بزنند یا رفتارهای برونگرای دیگری از خود نشان دهند اما همین جامعه از زنان می خواهد اگر احساس محرومیت یا خشم دارند، گوشه خانه بنشینند و اشک بریزند. فدایی ادامه می دهد؛ «این ویژگی البته مختص جامعه ایران نیست و در تمام جوامعی که زن و مرد در آن برابر نیستند و نگاه به زن نگاه به ابزار ارضای جنسی است نه انسانی از جنس دیگر، چنین معضلاتی وجود دارد. حتی در اروپا هم در کشورهایی مانند ایتالیا و یونان یا به طور کلی در جنوب اروپا و کشورهایی که هنوز از نظر روابط انسانی و اجتماعی به حد اروپای شمالی و غربی نرسیده اند، وضعیت به همین منوال است.»

متلک گویی و رابطه سلطه

نه خانم. این روش های جواد تو مرام ما نیست. من تا به حال نه توی خیابان نه به کسی شماره تلفن داده ام و نه متلک گفته ام. من از روش های دیگری برای آشنایی استفاده می کنم. کسانی که بعد از چند ماه آشنایی و رفت و آمد و همکاری با آنها دوست شدیم و فکر می کردیم آدم حسابی هستند، توزرد از آب درآمدند.

-خب این «مکان امنی» که تو برای آشنا شدن داری، کجاست؟

من در مهمانی ها یا با قرارهای وبلاگی دوست پیدا می کنم نه با متلک پرانی توی کوچه و خیابان و فکر هم می کنم به دلیل محدودیت های اجتماعی است که جوانان به این کارها رو می آورند. اگر جامعه سالم باشد خودش فضای عادی و منطقی را در اختیار آدم ها قرار می دهد تا با هم رابطه برقرار کنند. اما به نظرم تو یک مساله را در نظر نمی گیری و آن هم اینکه خیلی از آقایانی که متلک می گویند اصلاً قصد برقراری رابطه ندارند. همین طوری یک چیزی می گویند که دهان شان مدت طولانی بسته نمانده باشد. خب اینها اغلب بیمارند. این کاری که شما می گویید ناشی از عقده های فروخورده است. البته این آدم ها هم گناهی ندارند چون در جامعه ما روابط با جنس مخالف غیرطبیعی و غیرعادی است. بنابراین عده زیادی از مردم که با جنس مقابل شان روابط عادی ندارند به هر حال باید این کمبود را یک جوری جبران کنند. بنابراین متلک می گویند و خیلی کارهای دیگر هم می کنند که ما نمی دانیم و شما هم نمی دانید. امید متولد سال 1359 است و ظاهراً این طور که خودش می گوید او هم مثل بقیه آقایان اصلاً اهل متلک گویی نیست - نمی دانم پس این همه متلک را چه کسانی می گویند؟ - امید تجربه سفر به چند کشور را هم دارد و می گوید؛ «مثلاً در سوئیس من دیده ام که پسرها و دخترها در خیابان گاهی شوخی هایی با هم می کنند که اصلاً هم ناراحت کننده نبود. به نظرم در حد شوخی های مختصر، این کار بد نیست اما به زبان آوردن حرف های نامربوط را نمی پسندم.»

-مثلاً چه چیزی را نمی پسندی؟

معمولی ترین چیزی که بتوانم به شما بگویم و شما هم بتوانید چاپش کنید، این متلک زشت و جواد «جیگر تو» است. البته بگویم گاهی خانم ها خوب جواب هایی می دهند.

-مثلاً؟

مثلاً یک موردی را که دوستم تعریف می کرد به یک خانمی گفته بود؛ «جیگر تو بخورم» و او هم در جواب آمده بود؛ «با نون بخور سیر بشی». کاوه دوست امید و متولد سال 1361 است اما تجربه متفاوتی دارد. او هم مثل همه آقایان محترم دیگر اهل متلک گویی نیست. اما خاطره دوردستی را به یاد می آورد؛ «کلاس سوم راهنمایی بودم. هر روز از مدرسه که بیرون می آمدیم، دوستانم به دختر مدرسه یی ها متلک می گفتند. در آن جمع هم طوری بود که وقتی تو چیزی نمی گفتی یک جورهایی برایت بد بود. بالاخره یک روز من هم به دختری که داشت از کنارم رد می شد و حتی قیافه اش را هم درست ندیدم یک چیز خیلی بی مزه یی گفتم در این مایه ها که «خانم کجا می ری؟» و از این حرف ها. خب همان موقع خوب بود اما از دو سه روز بعدش خیلی از خودم بدم آمده بود و برای آن دختر دلم می سوخت. همان جا بود که به ذهنم رسید متلک گفتن به خانم ها یک جور رابطه سلطه است. یک رابطه یک طرفه است که تو از زور یا روی بیشتر خودت استفاده می کنی و آن را به طرف دیگر تحمیل می کنی. چند وقت پیش هم دو مامور مترو را دیدم که در یک ایستگاه، دختری را گیر آورده بودند و پشت هم به او چرت و پرت می گفتند و باز احساس نفرتم تجدید شد. آن دو نفر داشتند دختر را له می کردند. او را تحقیر می کردند و او هم طفلکی چیزی نمی گفت.

-البته تو در زمان خودت خیلی پیشرو بودی ظاهراً.حتی افلاطون هم در سوم راهنمایی به رابطه سلطه پی نبرده بود.

(می خندد). شاید شما باور نکنید و حق هم دارید چون اغلب مردان ثابت کرده اند که نباید هم باورتان شود اما من به زن ها هم یک نقد جدی دارم، به خصوص زن های ایرانی.

-بفرمایید.

ببینید در جامعه همه چیز و همه ذهنیت ها جنسی است و زنان هم استثنا نیستند. مثلاً ممکن است مردی بدون هیچ گونه غرض اضافی و صرفاً با دیدن یک خانم زیبا بخواهد به او بگوید که چقدر زیبایی. او را تحسین می کند اما کمتر زنی است که ظرفیت شنیدن چنین حرف صادقانه و بی غرضی را داشته باشد و آن را به هزار چیز دیگر نسبت ندهد. مثلاً من خودم یک بار دلم می خواست به خانمی که در نهایت سادگی و زیبایی در خیابان از کنارم گذشت این را بگویم. ممکن بود صد سال دیگر هم هرگز آن خانم را دوباره نبینم، هیچ قصدی هم نداشتم اما جرات نکردم حرفی بزنم چون مطمئن بودم یک سیلی خواهم خورد.

تنها یک پله تا رفتارخشونت آمیز

اما آیا متلک پرانی مطلقاً و همیشه رفتاری «ناهنجار» است؟ شاید نتوان به این پرسش هم مثل بسیاری از پرسش های دیگر پاسخی قطعی و کامل داد اما آنچه مسلم است تقریباً در تمام موارد فردی که متلک می شنود با اخلالی در سطح عادی تعاملات خود با دیگران و با محیط اطراف رو به رو می شود و از این منظر، حریم و فضای شخصی خود را از دست می دهد. در همین حال دکتر فدایی نیز «متلک گویی» را مستلزم یک آسیب شناسی عمیق می داند و معتقد است؛ «فرد متلک پران اگر فرصت پیدا کند آمادگی آن را دارد که تمایل خود را که در حال حاضر به صورت کلامی بروز می دهد، حتی به صورت تجاوز جنسی هم آشکار کند.»

این روانشناس تاکید می کند؛ «رفتار یک متلک پران تنها یک پله با رفتار خشونت آمیز دیگر، یعنی تجاوز جنسی فاصله دارد و به همین دلیل می تواند در دل خود آسیب های مهم تر و اساسی تری را هم به صورت نهفته حمل کند.» فدایی با تاکید بر اینکه در روزگار قدیم شاید یکی از دلایل آنکه زنان چندان تمایلی برای خروج از خانه نداشتند، همین موضوع متلک پرانی و عواقب آن بود، ادامه می دهد؛ «زنان در آن روزگار چندان تلاشی برای خروج از خانه نمی کردند و اگر هم از خانه بیرون می آمدند، اغلب به همراه محافظ یا با پوششی بسیار سفت و سخت در جامعه حاضر می شدند.»

در این میان برخی متلک پرانان هم هستند که برای متلک پرانی خود کارکردهایی می تراشند. تنها متلک گویی که با پذیرش صادقانه متلک گویی خود باری از دوش ما برمی دارد، حسین مردی متاهل و پدر دو پسر است. او می گوید؛ «از وقتی یادم می آید، از 16 سالگی شاید... بله از همان موقع ها متلک می گفتم.»

-چرا متلک می گفتید؟

خب جوان بودیم دیگر.

-اما فقط جوان ها نیستند که این کار را می کنند. برعکس الان دیگر دود از کنده بلند می شود.

خب بله... اما ما خیلی با جوان های الان فرق داشتیم. روزگار ما هم فرق داشت. آن موقع اصلاً دوره، دوره متلک بود. زمان ما که مثل دوره شما روابط آزاد و آشکار نبود. همه دنبال این بودند که چیزی به یک خانم جوانی بگویند، حالا می گرفت یا نمی گرفت. متلک آن زمان این طور بود و کارکرد هم داشت.

-یعنی اگر الان در همان سن و سال بودید، دیگر نیازی به متلک گویی در خودتان احساس نمی کردید؟

خانم الان که بچه های ما دارند پادشاهی می کنند. دوره ما هر روز کارمان این بود که کیف و کتاب مان را برداریم و برویم سر کوچه بایستیم تا با چند تا کلمه باب آشنایی را باز کنیم. الان وضعیت فرق کرده است. آن موقع دوران جاهلیت ما بود دیگر... ما که دبیرستانی بودیم اصلاً شانس این را نداشتیم که دختری را در خیابان ببینیم. دخترها فقط راه مدرسه و خانه را داشتند. تلفن هم که در خانه ها نبود. الان را نبینید که در همه خانه ها اینترنت و کامپیوتر و از این جور امکانات هست. دخترها آن موقع اصلاً از خانه بیرون نمی آمدند. وقتی هم که به بهانه خرید مدادی، تراشی، چیزی می آمدند سر کوچه دیگر نمی شد از ما توقع داشت که یک متلک خشک و خالی هم نگوییم. به هر حال قدیم ها متلک ها هدف داشتند نه مثل حالا که آقایان فقط باعث اذیت خانم ها هستند.

-کدام یک از متلک هایتان را در طول این سال ها به یاد دارید؟

ای بابا.... مال خیلی وقت پیش است.

-برای همین خطری برایتان ندارد.

خب ما هیچ وقت متلک ناجور خدای ناکرده به ناموس مردم نمی گفتیم که... اما خاطرم هست یک بار در همین فضای سبز سر قائم مقام خانمی را دیدیم که خیلی زیبا و برازنده بود. با دوستم بودیم. جلو رفتیم و من گفتم؛ «خانم اجازه بدید، من جلوتون سجده کنم.»

-خب حالا گرفت یا نه؟ کارکرد داشت؟

نخیر... عمل نکرد.

والایش، تنها راه تغییر شرایط

«جداسازی بیش از حد و غیرضروری مرد و زن در جامعه معمولاً نتایج غیراخلاقی و دلسردکننده یی به بار می آورد. برای پرهیز از رسیدن به چنین بن بست هایی در جوامع لازم است تمایزها و جداسازی های احتمالی در حد سنن هر جامعه یی و در میان مردم باقی بماند چرا که اگر جنبه اغراق امیز پیدا کند دقیقاً نتیجه معکوس خواهد داشت.»

دکتر فربد فدایی با اعلام این موضع پیشنهادهای مشخصی برای تغییر شرایط موجود دارد؛ «یکی از راه های عملی و مفید که با تجربه ها و شرایط جامعه ما نیز همخوانی دارد، فراهم کردن فرصت برای ازدواج جوانان در زمان مناسب است اما راه های دیگری هم وجود دارند. به طور مثال کشش جنسی یا احساس خشم را می توان از طریق پرداختن به ورزش یا هنر مهار کرد که به این روش اصطلاحاً «والایش» می گویند اما متاسفانه در جامعه خودمان شاهد آن هستیم که مسوولان به جای آنکه به فکر گسترش ورزش در میان مردم باشند، روی قهرمان پروری سرمایه گذاری می کنند که تازه به روان جامعه هم آسیب وارد می کند.»

در همین حال این روانشناس آموزش های خانوادگی و اخلاقی را نیز در کنترل شخصی روی خواسته ها و کمبودهای خود موثر می داند و معتقد است این آموزش ها سبب می شود شخص مهارت بیشتری در کنترل خود به دست بیاورد.

فدایی با برشمردن زمینه های بزه می گوید؛ «معمولاً در مورد رفتارهای ضداجتماعی یا بزهکاری سه عامل را موثر می دانند؛ عامل اول بزهکار، عامل دوم بزه و عامل سوم زمینه اتفاق و محیط شکل گیری بزه است. متاسفانه در جامعه ما حتی محیط مثبت هم برای بروز این رفتار به وفور یافت می شود. فضاهای خلوت و تاریک در شهر بسیار زیاد است و این فضاها معمولاً باعث تشدید ارتکاب به بزه - از جمله متلک پرانی - می شود و برای برطرف کردن نسبی این مساله باید تمام این عوامل در کنار هم بررسی شوند.
شیوه مدرن نیویورکی ها برای مبارزه با متلک گویی به زنان
متلک پرانی و رفتار توام با خشونت جنسیتی تنها مختص جامعه ما نیست. امریکایی ها و خیلی از ساکنان کلانشهرهای دیگر جهان هم با این مساله اجتماعی درگیرند. اما روش رویارویی با این پدیده در همه جا به یک شکل نیست. شاید جالب ترین راه مبارزه با متلک گویان راهی باشد که شهروندان نیویورکی انتخاب کرده اند. نیویورکی ها روش های جالب و تازه یی برای جلوگیری از متلک پرانی به زنان به کار گرفته اند. .به گزارش «گاردین»، زنانی که در خیابان های نیویورک، مورد آزار و اذیت قرار می گیرند، سایتی را تشکیل داده اند تا به این وسیله متلک گویان را رسوا کنند. چندی پیش در یکی از کشورهای اروپایی عکسی از یک مرد در یکی از همین سایت های اینترنتی منتشر شد که او را در حال انجام حرکتی غیرمعقول و غیراخلاقی در ایستگاه مترو نشان می داد. رفتار او در واقع رفتاری توام با خشونت جنسیتی علیه یک شهروند زن بود. انتشار این عکس باعث ایجاد یک موج اینترنتی یا بهتر است بگوییم یک توفان اینترنتی شد و گروه های مختلفی از مردم اعتراض خود را نسبت به «متلک پرانی» او نشان دادند. این عکس به عکس صفحه اول اکثر روزنامه ها تبدیل شد و مرد 43 ساله به عنوان یک سابقه دار در زمینه های غیراخلاقی شناسایی و سپس محکوم به انجام حرکات غیراخلاقی در انظار عموم شد. این گونه استفاده از تکنولوژی باعث شد «لاون اسپیز» و شش نفر از دوستانش، سایتی را ایجاد کنند. این سایت از افرادی که تحت آزارهای خیابانی، به ویژه در زمینه های جنسی قرار گرفته اند، دعوت می کند از شخص آزاردهنده عکس گرفته و به سایت بفرستند تا به این وسیله او را رسوا و شرمزده کنند. افزایش محبوبیت روزافزون این سایت که در حال حاضر به طور متوسط 1500 بیننده در روز دارد، باعث ایجاد بحث های زیادی از این قبیل شده که آیا اصولاً متلک گویی هم آزار مردم است؟ طی هشت ماه حدود صد عکس از تلفن های همراه دریافت شده بود که حاوی متن ها و نوشته هایی از ماجرای رخ داده نیز بودند. ماه بعد در انگلیس و اروپا نیز سایت هایی با این شعار به وجود آمد که «اگر نمی توانید آنان را متوقف کنید، از آنان عکس بگیرید». به گفته مسوولان سایت بیشتر موارد کوچک و غیرجدی، آنچنان که باید و شاید، گزارش نشده و پنهان می مانند و تنها موارد بزرگ و شدید گزارش می شود؛ بنابراین این گونه آزاررسانی ها بسیار بیشتر از موارد منتشرشده است. مثلاً در مواردی که مردی زنی را جذاب خطاب می کند، عده یی متلک هایی را مانند «سلام خانم خوشگله» را آزاردهنده نمی دانند و عده یی نیز می دانند. به خاطر داشته باشید آزارها معمولاً تنها به صورت شفاهی نبوده و گاه با حرکاتی غیراخلاقی نیز همراه می شود که بیشتر موارد گزارش شده نیز جزء همین دسته است.
برگرفته از روزنامه اعتماد
ای کاش انتخاب با ما بود
لیلی خرسند*



وحشت زده بودیم. حق داشتیم که باشیم. همه سال های پیش را منع شده بودیم، به خاطر حضور مردانی که آنجا بودند؛ مردانی که هر لحظه منتظر بودیم چیزی بگویند، دست درازی،حرفی که غرورمان را خدشه دار یا حرکتی که ما را برای همه عمر پشیمان مان کند. ترسیده بودیم، همه مان. صد هزار مرد و ما چند زن. پاهایمان می لرزید و نای اینکه سرمان را بالا بگیریم نداشتیم. شاید جرات نمی کردیم. اما این نگاه ها بود که روی همه تن مان سنگینی می کرد. حق داشتند. مثل ما تجربه اول شان بود. حضورمان برایشان تازگی داشت. شاید هم طلبکار بودند. ما به حریم خصوصی آنها ورود کرده بودیم. «زن و استادیوم» ترکیب نامانوسی در ادبیات آنها بود. حداقل برای آنهایی که جلوی در با چشمان پرسشگرشان به استقبال مان آمده بودند. اما خیلی زود به هم عادت کردیم. لبخندی به لب هایشان نشست و ما هم در جواب به این خوشامدگویی نفس راحتی کشیدیم. و خیلی زمان نیاز نبود که سکوت بین ما شکسته شود. اول یک سوال؛ « مگه می ذارن خانم ها هم بیاین تو» بود. با شنیدن پاسخ انگار که تازه خودشان را پیدا کرده باشند، بازگشت به اصل شان. و انگار همان مردانی بودند که برای گذشتن از کنارشان از سر هر چهارراهی و میدانی اکراه داشته یی. « آبجی کجا؟» بهترین چیزی بود که می توانستی از زبان شان بشنوی. قدم ها تندتر شده بود. برای رهایی از دست شان راه دیگری نبود. اینها جمعیت جلوی در استادیوم بودند.

آنهایی که بلیت، پرچم و ساندویچ می فروختند یا صورت رنگ می کردند. حرف هایشان را به دل نگرفتیم. ما که از جنس این مردان در همه خیابان های تهران زیاد دیده بودیم. هنوز تا رسیدن روی سکوها فاصله زیاد بود. سرهایی که از سر کنجکاوی به عقب برگشته بود ما را تا جایگاه ویژه همراهی کردند. با لبخندها و نگاه هایشان. باهم نشستیم، آنها چند ردیف پایین تر. ما که تجربه جلوی در را داشتیم هر لحظه منتظر واکنش دیگری بودیم. منتظر شعارها و دشنام های رکیک آنها. اما انگار دل شان نمی خواست چیزی بگویند. حتی پچ پچ های در گوشی شان و نگاه شان که فریاد می زد می خواهند دلیل حضورمان را بدانند، خیلی دوام نیاورد. با سوت داور، غرق در بازی شدند. ما را فراموش کردند. شاید حتی خودشان را. فریاد می زدند، شعار می دادند اما باز خبری از فحاشی هایی که ما را از آنها برحذر داشته بودند، نبود. فاصله زود بین ما شکست. فراموش کرده بودیم که از یک جنس نیستیم. 90 دقیقه بازی اگر یک بار دیگر هم تکرار می شد، باز ما در کنار آنها می ماندیم. با خیالی راحت و آرامشی که هیچ وقت انتظارش را نداشتیم. 90 دقیقه تمام شد و باز نگاه هایی که به طرف ما دوخته شده بود. اما این بار نگران. فکرش را هم نمی کردیم اما آنها نگران خروج ما از ورزشگاه بودند؛ «صبر کنید دیرتر بروید. جلوی در اذیت تان می کنند. » آنها با هم از در بیرون رفتند؛ همه مردان خوب و بد. همه مردانی که هر روز و هر جا کنارمان هستند؛ خیابان، تاکسی و محل کار و... با همین خصوصیات اخلاقی و با همین بدی ها و خوبی ها. و این بار ما بودیم که نگاه مان را بدرقه راه آنها کرده بودیم و هنوز در فکر پاسخ به این سوال که واقعاً آنها وحشت انگیز بودند، و برای در امان ماندن از دست شان از برای همیشه در بزرگ آزادی را باید به رویمان بسته می دیدیم؟ ای کاش انتخاب با ما بود.



* خبرنگار ورزشی
گفت وگو با دکتر حسین قاضیان جامعه شناس
متلک پرانی به مثابه نهاد اجتماعی

افرا سزاوار



اگر «متلک پرانی» را یک رفتار اجتماعی بدانیم که در جریان اجتماعی شدن افراد و به خصوص مردان شکل می گیرد، بررسی ریشه های اجتماعی شکل گیری این رفتار هم یکی از ابعاد قابل تامل در ماجرای متلک گفتن و متلک شنیدن خواهد بود. اینکه مردان از کجا و چه سن و سالی و در نتیجه چه شرایطی متلک گویی را می آموزند و به عنوان یک رفتار تحمیلی نسبت به زنان پیشه می کنند، آشنایی بیشتر با زمینه های ظهور و بروز این رفتار در خانواده و جامعه و در میان دوستان و همسالان و همچنین تاملی در مباحث جنسیتی مربوط با «متلک پرانی» موضوع گفت وگوی ما با دکتر حسین قاضیان جامعه شناس است.

---

-آیا متلک پرانی را می توان به عنوان یک رفتار اجتماعی مورد بررسی قرار داد و اگر پاسخ به این پرسش مثبت است، از آنجا که ما در جریان اجتماعی شدن رفتارهای اجتماعی را می آموزیم، به نظر شما این رفتار چگونه و از چه منابعی آموخته شده است؟

از آنجا که متلک پرانی دست کم در شهرهای ما پدیده یی نسبتاً رایج است، می توان آن را رفتاری اجتماعی به حساب آورد. این رفتار هم مثل بسیاری از رفتارهای اجتماعی در جریان اجتماعی شدن آموخته می شود اما عامل های مرسوم اجتماعی شدن، یعنی خانواده ، مدرسه و رسانه های جمعی از آموزش این رفتار مبرا هستند و حتی اغلب هم با آن مخالفت می کنند. مثلاً پدری هم که در خیابان به زنان متلک می گوید معمولاً فرزندش را از این امر بازمی دارد، همان طور که برادر بزرگ تر ممکن است متلک پرانی برادر کم سن و سالش را سرزنش کند، چنان که معلم شاگردان را و مجریان لوس و نصیحتگر رادیو و تلویزیون جوانان را از متلک پرانی بر حذر می دارند. حتی رسانه هایی هم که گاهی متلک پرانی را به صورت غیرمستقیم نشر می دهند، نمی توانند تاثیر مهمی در آموزش متلک پرانی داشته باشند. به نظر می رسد عاملی که در این مورد نقش اصلی دارد، «همالان» باشد. «همالان» به گروهی از افراد می گویند که در موقعیت سنی و اجتماعی مشترکی به سر می برند. مثلاً یک گروه از دوستان یا همکلاسی ها، بچه محل ها یا همکاران و مانند آنها. همالان معمولاً خرده فرهنگی ویژه خود دارند و از نمادها، مناسک و قواعدی مختص به خود برخوردارند. میزان پذیرش افراد در این گروه ها تابع میزان پیروی از این خرده فرهنگ و نمادها، مناسک و قواعد آن است. در جریان همین پذیرفته شدن است که افراد دوباره اجتماعی می شوند و راه و رسم های تازه یاد می گیرند. مثلاً «بچه ها» یا همان «بروبچز» امروزی یک گروه آشنا و معمول از «همالان» است؛ چیزی که در میان نوجوانان و جوانان نام های مختلف دارد. معمولاً افراد در همین گروه ها و در جریان پذیرش ارزش ها، نماد ها و مناسک گروه و قبول عضویت شان است که این خرده فرهنگ را می آموزند و اینها همان گروهی هستند که متلک پرانی معمولاً بیشتر از آنان سر می زند.

-آیا متلک گویی به زنان در خیابان های شهر را می توان مصداق نوعی خشونت علیه زنان دانست؟

برخی معنای خشونت را چنان وسعت داده اند که خشونت معنایی تقریباً معادل هر رفتار ناپسند یافته است. برای همین مثلاً از تعبیراتی مثل خشونت کلامی و عاطفی استفاده می کنند. درست است که خشونت بد است اما اگر هرچیز ناپسندی را خشونت بنامیم، کاربرد کلمات را بی فایده کرده ایم. من شخصاً با این کاربرد بی حد و مرز واژه ها موافق نیستم، چرا که سرانجام به خلاف مقصود منجر می شود و فهم مشترک را دشوار می سازد. بهتر است خشونت را در معنای محدود آن به کار ببریم، یعنی به معنای رفتاری که متضمن یا مستلزم آسیب جسمی- بدنی به خود یا دیگری است. اگر متلک را از «انگولک» یا هر نوع تماس جسمی آزارگرانه متمایز کنیم و آن را صرفاً نوعی کنش کلامی بدانیم، که معمولاً متضمن آسیب بدنی نیست یا منجر به آن نمی شود، نمی توان آن را خشونت دانست، بلکه باید نوعی بدرفتاری کلامی محسوبش کرد که با تحمیل اجرا می شود.

-آیا متلک گویی به زنان ممکن است در جوامع مردسالار شیوع بیشتری داشته باشد؟

متلک گویی نوعی رفتار کلامی است، توام با تحمیل در قبال دیگری. پس برقراری نوعی رابطه زبانی هم هست. هر ارتباط زبانی کم و بیش دربردارنده رابطه قدرت هم هست. به تعبیر دیگر رابطه های زبانی حامل رابطه قدرت بین طرف های رابطه اند. یعنی مناسبات واقعی قدرت در جامعه در قالب مناسبات زبانی بازتولید می شوند. یا در جهت عکس می شود گفت مناسبات زبانی حاکی از مناسبات واقعی یا تصوری قدرت اند (به عنوان مثال والدین به دلیل برخورداری بیشتر از قدرت می توانند به فرزندشان بگویند «بتمرگ» اما فرزندان از چنین امکانی برخوردار نیستند، مگر زمانی که قدرت شان به همان حد برسد یا تصور کنند که رسیده است). پیداست در جامعه های پدرسالار که رابطه بین دو جنس اصلی، یعنی زن و مرد، حکایت گر نابرابری های جدی است، این نابرابری در مناسبات قدرت، در قالب زبان هم بازتاب می یابد. به بیان دیگر زبان ارتباط بین زن و مرد هم مشحون از مناسبات نابرابر قدرت بین آن دو در جامعه خواهد بود. یکی از بارزترین شکل های این رابطه نابرابر را می توان در متلک گویی مشاهده کرد، چرا که متلک یک رفتار کلامی اجباری و تحمیلی از جانب کسانی است که در مناسبات اجتماعی قدرت در موقعیت فرادست قرار دارند. بنابراین از این امکان اجتماعی برخوردارند که قدرت واقعی خود را در مناسبات اجتماعی، از خلال این رابطه زبانی تحمیلی آشکار کنند. به همین دلیل هم متلک را اغلب مردانند که نثار زنان می کنند، مگر در مواردی که زنان تصادفاً در موقعیت موقت برتر قرار گیرند، مثل زمانی که چند زن- در قالب یک گروه از همالان- مردی را تنها گیر بیاورند و بخواهند انتقام تاریخی جنس خود را از آن بخت برگشته (و شاید هم خوش اقبال) بستانند.

-به نظر شما آیا می توان رابطه یی میان اعمال محدودیت در جامعه و افزایش متلک گویی در سطح شهرها جست و آیا این امکان وجود دارد که هر چه جامعه یی بسته تر باشد، مردان بیشتر به متلک گویی به زنان روی آورند؟

جامعه هایی که از نظر اجتماعی بسته هستند، معمولاً بسته بودن شان را در شکل محدود کردن رفتارها نشان می دهند. گردانندگان این گونه جامعه ها- که معمولاً در حوزه سیاسی هم بسته و محدودند- این محدودیت های رفتاری را به مرور به قالب محدودیت های نهادی می ریزند و راه های تخطی از رفتارهای موردنظر را با قواعدی که در قالب این نهادها وضع می کنند، تنگ و تنگ تر می کنند.در این جامعه ها حکومت فقط برای رفتارهای سیاسی نیست که معیار و استاندارد تعیین می کند، بلکه همه امور زندگی اجتماعی، حتی چیزهایی هم که عرفاً حوزه خصوصی تلقی می شود، مثلاً نوع پوشش یا رابطه زن و مرد نیز باید با معیارها و ترازهای حکومت همخوان باشد. پیداست چنین محدودیت هایی که در آغاز به قصد محو هرگونه تخطی وضع می شود، چنان غیرواقع بینانه است که به مرور بسیاری رفتارهای آزاردهنده را در شکلی گسترده تر با خود به جامعه می آورد. رواج متلک در تحلیل نهایی، از آبشخور همین محدودیت هایی سیراب می شود که گردانندگانش برای سایر رفتارها وضع می کنند. به تعبیر دیگر وقتی جامعه یی مسیر رابطه های کلامی و غیرکلامی عادی و متعارف بین دو جنس مخالف را می بندد، نیاز به این رابطه خود را به قالب های دیگری از جمله رفتارهای کلامی آزاردهنده یی مثل متلک می ریزد. در واقع متلک بسان یک نهاد اجتماعی عمل می کند که بار ناکارکرد بودن سایر نهادهای اجتماعی در زمینه ارتباط بین زن و مرد را بر دوش می کشد.

-آیا متلک گویی صرفاً رفتاری مردانه است؟

از آنجا که متلک یک رفتار کلامی تحمیلی ناشی از رابطه قدرت واقعی یا تصوری است و در مناسبات قدرت مردان دست بالا را دارند یا تصور می کنند که دارند، در عمل نیز اغلب این مردان هستند که به زنان متلک می گویند، چون یا واقعاً در موقعیت فرادست قرار دارند یا خودشان چنین تصور می کنند یا زنی که مخاطب متلک شان است چنین تصوری دارد یا برخی یا همه این عوامل با هم در این کار سهیم است. البته همان طور که گفتم زنان هم اگر در موقعیت برتر قرار گیرند، حتی به صورت موقت، بسته به اصول شخصی شان ممکن است مبادرت به متلک گویی کنند اما در هر حال باید توجه کرد سلسله مراتب قدرت در هر جامعه یی حتی جامعه پدرسالار، صرفاً ناشی از عامل جنسیت نیست. عواملی مثل قومیت و ثروت هم نقش مهمی بازی می کنند. مثلاً رفتگری که سوار بر « آشغولانس» به خانمی که از نظر مقام اجتماعی در سطح بالاتری قرار دارد، متلک می گوید، دارد از تنها وجه برتری اش که همان مرد بودن در قبال یک زن است، در قالب یک شیوه کلامی فرادستانه استفاده می کند. اما همین شخص زمانی که می خواهد دم در خانه، در رابطه رودررو، از زنی «ماهانه» بگیرد که از نظر اجتماعی بالاتر از اوست، از شیوه کلامی فرودستانه استفاده می کند، چون نیاز به پول او را در موقعیت فرودست تر قرار می دهد و فرادستی مردانه اش در آن «آشغولانس» در حال گذر، در اینجا رنگ می بازد.

-به نظر شما میان بیکاری جوانان و اتلاف وقت در خیابان ها و مراکز خرید با متلک پرانی رابطه یی می تواند وجود داشته باشد؟

چنان که گفتم، متلک در جامعه ما بسان یک نهاد اجتماعی عمل می کند یعنی به نیازهای معینی به شکل نسبتاً مستمر پاسخ می دهد. این نیاز که سایر نهادهای اجتماعی قادر به برآورده ساختن مطلوب آن نبوده اند، نیاز به ارتباط بین زن و مرد، به ویژه ارتباط کلامی، است. این نیاز طبیعی و همیشگی است اما اگر شما به دلایل خاصی، جلوی برآورده شدن این نیاز را بگیرید، چنین نیست که نیاز یادشده سرکوب یا خاموش شود، بلکه به شکل های دیگر و از جاهایی دیگر سر برمی آورد. این نقص کارکردی را شاید بتوان علت اصلی رواج متلک در جامعه ما دانست چرا که متلک اگر صرفاً نوعی تفریح یا تخلیه روانی ـ جنسی نباشد، ابتدایی ترین شکل کژوکوژ برقراری رابطه کلامی به قصد تداوم و گسترش آن یا به قصد تسری به سایر رابطه هاست. اما گذشته از این علت اساسی، عوامل دیگری هم برای گسترش معلول آن، یعنی خود متلک پرانی، زمینه مساعد فراهم می آورد، از جمله بیکاری و پرسه زنی در اماکن عمومی و نیز وجود این اماکن به همراه حضور افرادی از جنس مخالف. ناگفته پیداست جوانان حامل چنین نیازی که مشغولیات و دلنگرانی های مهم دیگری هم نداشته باشند، خیابان ها و مراکز خرید را بهترین مکان ها برای رفع آن نیاز می یابند چرا که موقعیت مناسبی برای اجرای نقش ها جهت رسیدن به هدف های مفروض است.

-آیا اصلاً برای این کار می توان اهداف مشخصی هم جست یا تنها به عنوان یک کنش عادتی یا بی مفهوم و فاقد کارکرد قابل بررسی است؟

برای عده یی از افراد متلک گفتن در حکم «مناسک گذر» است. مناسک گذر به آداب و تشریفاتی گفته می شود که یک فرد با طی کردن آن به عضویت گروه پذیرفته می شود. همان طور که اسکیموی جوانی که به تنهایی به شکار خرس می رود و موفقیتش در این کار به مثابه مهر قبول عضویتش در گروه بزرگسالان اجتماع اسکیموها قلمداد می شود، گاهی هم نوجوان یا جوانی برای ابراز نشانه های مرد شدن و پذیرفته شدن در جرگه «بروبچز» ناگزیر از اجرای این مناسک است. اما گروه دیگری هم هستند که به تعبیر شما متلک را به گونه کنشی از سر عادت به اجرا می گذارند و اساساً به دنبال نتیجه یا فایده معینی نیستند. اما متلک برای عده یی دیگر ابزار آشنایی است و کلید گشاینده یک ارتباط. این ارتباط گاهی با ناز و ناراحتی و قهر و دعوا شروع می شود اما در ادامه می تواند شکل های دیگری بگیرد. برای گروهی دیگر، متلک حکم انتقام دارد که گاهی به صورت انتقام از فردی معین بروز می کند تا طرف در مقابل جمع «ضایع» شود، گاهی هم حکم انتقامی کلی از گروه مقابل پیدا می کند، مثل متلک هایی که مردان نثار رانندگان زن می کنند. در برخی موارد هم که متلک معمولاً با کلمات مستهجن همراه می شود، منظور یا زمینه سنجی است و بازاریابی برای مراتبی از خدمات جنسی، یا تخلیه کلامی تمنیات جنسی.

-به نظر شما- به خصوص در جوامع متعصب تر- این امکان وجود دارد که متلک پرانی عامل بروز جرم و جنایت هم بشود و به نوعی با جرائم ناموسی ارتباط پیدا کند؟

شما هم تا به حال احتمالاً خبرهای زیادی در نشریات خوانده اید که متلک پرانی به نزاع و حتی قتل منجر شده است چرا که به هر حال متلک پرانی اگر به مثابه یک نهاد قلمداد شود، همراه خود «نقش »ها و «انتظارات نقش» معینی را تعریف می کند. هرگونه تخطی از این نقش ها و انتظارات با مجازات روبه رو می شود. در چنین نهادی، مثلاً متلک گفتن به زنی تنها و مجرد، اجرای نقشی مطابق انتظار است و معمولاً از دو طرف تحمل و گاهی هم استقبال می شود. اما اگر متلک گو به دختری که برادرش (معمولاً برادر بزرگ تر) او را همراهی می کند یا زنی متاهل متلک بگوید، از نقش مورد انتظار تخطی کرده است. اگر همسر چنین زنی یا برادر چنان دختری از این ماجرا مطلع شود، کار ممکن است بالا بگیرد و به جاهای باریک ختم شود. شاید به همین دلیل در برخی موارد زنانی که با چنین وضعی روبه رو می شوند متلک را درز می گیرند و نمی گذارند همسرشان یا برادرشان از موضوع بویی ببرد. کسی که نقش خود را درست ایفا نکرده حتی از جانب سایر متلک گویان هم کارش پذیرفته نیست چون او را به ناشی گری، یعنی عدم اجرای درست نقش متهم می کنند. پس همان طور که از یک نهاد انتظار می رود، شبکه یی از نقش ها، انتظارات و قواعد اجرایی وجود دارد که به کنشگر امکان می دهد با درک ظرافت ها و پیچیدگی های موقعیتی که در هر کنش وجود دارد، مبادرت به کنش کند. در صورتی که فرد درک درستی از این موقعیت ها نداشته باشد یا قادر به تفسیر درست موقعیت نباشد یا از مهارت اجرایی کافی برخوردار نباشد، می تواند منشاء بروز پیامدهایی باشد که گاه به نزاع خیابانی منجر می شود و گاه سر از قتل در می آورد، خواه در میدان حادثه یا در پی برنامه یی برای انتقام.

-آیا می توان جلوی این رفتار را گرفت و اصلاً لازم است این کار را بکنیم یا خیر؟

بسته به این است که چه کسی و چگونه می خواهد جلوی این کار را بگیرد. در هر جامعه یی رفتارهای ناراحت کننده کم و بیش وجود دارد. مساله مهم این است که آیا هزینه جلوگیری از رفتار مورد نظر کمتر از خود آن رفتار است یا خیر و به علاوه چه کسانی از سیاست های بازدارنده سود می برند و چه کسانی زیان و ثالثاً پیامد های خواسته و ناخواسته این سیاست ها چیست. بدون پاسخ های نسبتاً روشن به این گونه پرسش ها، رفتن به دنبال سیاست های بازدارنده فقط عملی است کور و متعصبانه که تنها زیبنده سیاستمداران عوام فریب یا کوته بین است. عوام فریبی سیاستمداران و ساده دلی مردم عوام هم از آن در و تخته هایی هستند که خوب به هم جفت و جور می شوند. سیاستمدار عوام فریب که زیر بار فشار تقاضای مردم برای حل مشکل ناگزیر باید کاری کند، بلافاصله سراغ معلول ها می رود. مردم ساده دل هم از کارگر شدن سیاست های «قاطع» و «ضربتی» شادمان اند، غافل از اینکه ریشه درختی که متلک یکی از میوه های آن است کماکان در زمین واقعیت استوار است و به وقت مناسب دوباره از همان میوه های مزاحم بارور خواهد شد. ریشه این درخت مزاحمت، چنان که گفتم نقصی نهادی و کارکردی در سامان دادن به روابط زن و مرد ناآشنا است. جامعه ما فاقد آن سازوکارهایی است که بتواند از شدت آثار این نقیصه بکاهد. رفتن به سوی استقرار آن گونه سازوکارهای نهادی نیز مستلزم پذیرفتن برخی مقدمات است. بسیاری از این مقدمات یا از دیدگاه عقیدتی پذیرفته نیست یا با فرهنگ و ارزش های خود مردم موضوع این مزاحمت ها تناسب ندارد. می بینید که برای تغییر وضعیت چیزهای زیادی باید جابه جا شوند اما پرسش اینجاست که حتی اگر بشود سیاست ها را تغییر داد، آیا مردم ظرفیت پذیرش راه حل هایی را که نیازمند دست برداشتن از تابوهای دیرپاست، دارند؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد