الهی!
همه به تن غریبند و من به جان و دل غریبم
همه در سفر غریبند و من در حضر غریبم
الهی!
اگر بردار کنی، رواست، مهجور مکن
و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن
الهی!
عاجز و سرگردانم
نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم
الهی!
مکش این چراغ افروخته را
و مسوز این دل سوخته را