از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

آدمک اخر دنیاست بخند - شعر

آدمک اخر دنیاست بخند
آدمک مرگ همینجاست بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند

فکر کن درد تو ارزشمند است
فکر کن گریه چه زیباست بخند

صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست بخند

راستی آنچه به یادت دادیم
بر زدن نیست که درجاست بخند

آدمک نغمه آغاز نخوان
به خدا آخردنیاست بخند 

 

شاعر: نغمه رضایی

نظرات 2 + ارسال نظر
؟ چهارشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 05:17 ب.ظ

آدمک اول دنیاست بخند

به خدا زندگی اینجاست بخند

آن خدایی که تو تنها خواندی

به خدا همیشه با ماست بخند

دست خطی که تو را عاشق کرد

قصه ی وامق و عزراست بخند

فکر کن درد تو درد آور نیست

فکر کن خنده چه زیباست بخند

هرچه کشتی تو درو خواهی کرد

آدمک مزرعه بر جاست بخند

راستی آنچه به یادت دادیم

قصه ی جمعی و منهاست بخند

آدمک نغمه ی پرواز بخوان

به خدا زندگی اینجاست بخند

سلام و ممنون دوست عزیز

کاش؛ هم خودت و هم شاعر شعر را معرفی میفرمودی .
در هر صورت خیلی قشنگ بود .
موفق باشید .
یا حق

Hamoon دوشنبه 8 دی‌ماه سال 1399 ساعت 02:37 ب.ظ

خیلی زیبا بود ممنون

خیلی سپاس
زیبا می بینید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد