از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

این جا نبودن ! - از سخنان دکتر شریعتی

این جا نبودن !

باور نمی کنم .

هرگز باور نمی کنم که سال های سال ،

همچنان زنده ماندنم به طول انجامد .

یک کاری خواهد شد . زیستن مشکل شده است .

و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند و

دیر می گذرند که احساس می کنم  ، خفه می شوم .

هیچ نمی دانم چرا ؟

اما می دانم کس دیگری به درون من پا گذاشته است .

و اوست که چنان مرا بی طاقت کرده است .

احساس می کنم دیگر نمی توانم در خودم بگنجم ، در خودم بیارامم .

از " بودن " خویش بزرگ تر شده ام  و این جامعه بر من تنگی می کند .

این کفش تنگ و بی تابی فرار !

عشق آن همسفر بزرگ ! ...

اوه ، چه می کشم !

چه خیال انگیز و جان بخش است " این جا نبودن " !

نظرات 1 + ارسال نظر
رهگذر جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 ب.ظ

با اجازه شما از این مطلب استفاده کردم
ممنون از زحمات شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد