از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

اگر .... - از سخنان دکتر شریعتی

 

* اگر دروغ رنگ داشت، هر روز شاید دهها رنگین کمان از دهان ما نطفه می بست و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود.  

 

*اگر همه سکه داشتند،دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند و یک نفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزش ترین سکه اش را نثار او کند. 

* اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست.او جانشین همه نداشتن هاست.نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است.اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم ببارد،تو مهربان جاودان آسیب ناپذیر من هستی.ای پناهگاه ابدی. تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی...  

*اگر عشق ارتفاع داشت ،من زمین را زیر پای خود داشتم و تو هیچگاه عزم صعود نمی کردی.آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر می گرفتی.  

*اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد. 

*اگر دیوار نبود ،نزدیکتر بودیم و همه وسعت دنیا یک خانه می شد و تمام محتوای سفره سهم همه بود و هیچ کس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمی شد.اگر خواب حقیقت داشت، همیشه با تو در آن ساحل سبز لبریز از ناباوری بودم.  

*اگر مرگ نبود زندگی بی ارزشترین کالا بود.زیبایی نبود،خوبی هم شاید.

*اگر عشق نبود،به کدامین بهانه می خندیدیم و می گریستیم؟کدام لحظه ناب را اندیشه می کردیم؟چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ آری.بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم.اگر عشق نبود،کینه نبود.قلبها تمام حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند و من با دستانی که زخم خورده توست گیسوان بلند تو را نوازش می کردم و تو سنگی را که من به شیشه ات زده بودم به یادگار نگه می داشتی و ما پیمانه هایمان را شبهای مهتابی به سلامتی دشمنان مان پر می کردیم... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد