از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

چشم بیمار تو

چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما
به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما

تا ز بندت شدم آزاد، گرفتار شدم
سخت آزادی ما بند گرفتاری ما

سر ما باد فدای قدم عشق ، که داد
با تو آمیزش ما از همه بیزاری ما

بس که تن خسته و دل زار شد از بار غمت
ترسم آخر که به گوشت نرسد زاری ما

صبح ما شام شد از تیرگی بخت سیاه
آه اگر شب رو زلفت نکند یاری ما

دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم
خواب ما به بود از عالم بیداری ما

بی کسی بین که نکرده‌ست به شبهای فراق
هیچکس غیر غم روی تو غم‌خواری ما

دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست
بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما

گفتم از دست که شد زار دل اهل نظر
زیر لب گفت که از دست دل آزاری ما

هوشم افزود فروغی کرم باده فروش
مستی ما چه بود مایهٔ هشیاری ما
فروغی بسطامی
نظرات 1 + ارسال نظر
ستاره کویر چهارشنبه 27 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:56 ب.ظ http://hadiseashna.blogsky.com

خداوندسبحان، رحمان و رحیم است. بخشنده و بی‌همتاست. مهربان و شکور است. بدون پرسش، بدون درجه‌بندی، تنها با عشق می‌بخشد و از بخشش خود، نه نگران می‌شود، نه کمبودی خواهد داشت. بلکه تنها می‌بخشد، چون ذات او رحمان و صفت او بخشندگی است.
پس در تبعیّت از خدای خود رحمانیّت را تمرین کنید تا به کمال و والایی دست یابید.

like

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد