از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

شیرین صنم

از عشقت ای شیرین صنم گرچه بر سر برمی‌زنم 

نه یار دیگر می‌کنم نه رای دیگر می‌زنم 

تو شاه خوبانی و من تا روز بر رخسار خود 

هر شب به دارالضرب غم بر نام تو زر می‌زنم 

تا شد دلم آویخته در حلقهٔ زلفین تو 

سر از هوای دلبران چون حلقه بر در می‌زنم 

دل برد و دامن درکشید تا پای‌بند وصل تو 

هرشب دو دست از هجر غم تا روز بر سر می‌زنم 

 

انوری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد