از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

با کدام عاطفه از چشم شما بنویسم

با کدام عاطفه از چشم شما بنویسم 

  

 

از همان پنجرة رو به خدا بنویسم

   

 

تو سراپا غزلی، چشمة زیبای حضور 

  

 

تو بجوش از دل من تا که تو را بنویسم 

 

 

آشنا کن قدمم را به جنون صحرا 

  

 

تا در آنجا غزلی با رد پا بنویسم  

 

 

تو شکیبایی! جز دشت صبور دل تو

  

من بی‌صبر، غمم را به کجا بنویسم 

  

 

حرفم، این شعله‌ترین را به کدامین دریا 

  

 

زیر باران تب و موج و صدا بنویسم 

  

 

من که بی چشم تو از سنگم و همسایه مرگ 

  

 

با کدام عاطفه از چشم شما بنویسم؟

 

 

 

علی باباجانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد