امشب کسی به سیب دلم ناخنک زده است
بر زخمهای کهنه ی ، قلبم نمک زده است
این غم نمی رود به خدا از دلم ، مخواه
خون است اینکه برجگر ِمن شتک زده است
قصدم گلایه نیست ، خودت جای من ، ببین
ما را فقط نه دوست ، نه دشمن، فلک زده است
امروز هم گذشت و دلت میهمان نشد
بر سفره ای که نان دعایش کپک زده است
هرشب من - آن غریبه که باور نمی کند
نامرد روزگار، به او هم کلک زده است -
دارد به باد می سپرد این پیام را :
سیب دلم برای توایدوست ، لک زده است
مژگان عباسلو