از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

سیب دلم


امشب کسی به  سیب دلم  ناخنک زده  است


بر زخمهای کهنه ی ،  قلبم  نمک زده است

 

این غم  نمی رود به  خدا  از دلم ، مخواه


خون است اینکه برجگر ِمن شتک زده است

 

قصدم گلایه نیست ، خودت جای من ،  ببین


ما را فقط نه دوست ، نه دشمن، فلک زده است

 

امروز هم  گذشت و دلت  میهمان  نشد


بر سفره ای که نان دعایش کپک زده است

 

هرشب من - آن غریبه که باور نمی کند


نامرد روزگار، به او هم کلک زده است -

 

دارد  به باد  می سپرد این  پیام  را :


سیب دلم برای توایدوست ، لک زده است

 

 

 

                                                                              مژگان عباسلو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد