از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

یک لحظه حتی چشم از من برنداری

یک لحظه حتی چشم از من برنداری

من با نگاهت زنده ام باور نداری؟!

باور نداری پلکی از من چشم بردار

آن وقت می بینی مرا دیگر نداری

این غم که لبخند تو را با خود ندارم

سخت است آری سخت تر از هر نداری

پروانه ات بودم ولی از من پس از این

چیزی بجز یک مشت خاکستر نداری

با هر قدم پا می گذاری بر دل من

قربان لطفت! پای خود را برنداری 

 

سیدمحمدجواد شرافت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد