از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

کس نمی آید به بالین ، عاشقِ زار تو را

کس نمی آید به بالین ، عاشقِ زار تو را

غالبا امیدِ صحّت نیست بیمار تو را

 

بس که خوارم ساخت عشقت ، می کنم دوری ز خلق

تا نبیند کس به این خواری ، گرفتار تو را

 

در خیالم غیر از این نبوَد که از بیداد تو

چون بمیرم من ، که یابد ذوق آزار تو را ؟

 

آرزو دارم که از عالم بر افتد رسم خواب

تا نبیند هیچ کس در خواب، دیدار تو را

 

طرحِ غوغا افکنم جایی که آیی در سخن

تا نیابند اهل مجلس ، ذوقِ گفتار تو را

 

شمع من ، هنگامه ی گرمت ز سوزِ صالحی است

مرگ او افسرده خواهد ساخت ، بازار تو را



   محمد میرک صالحی مشهدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد