لبهایت به جان دیگری می افتددرد هایت به شب مناین مشروب ها بی تو سری را گیج بی کسی نمی کنندتو از تمام جمع های بی من تا می توانی لذت ببرمن به دراکولایی قناعت کرده ام که از بی کسیتنها خون خودش را می خورد!
"هومن شریفی"