از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

تو که راهی شدی نمی دانی،معنی بی قرار یعنی چه..

تو که راهی شدی نمی دانی،معنی بی قرار یعنی چه..

مثل یک ماهواره ی تنها ، گـــم شدن در مدار یعنی چه..

حمله ی لشکر غزل دیدی؟،امشب از حس شعر لبریزم

غرق آرامشی نمی فهمــی، لحظه ی انفجار یعنی چه..

می روی سمت یک فراموشی..،چمدانی گرفته ای در دست..

شاعـــری بی قــــرار می فهمد ، سوت تلــخ ِ قطار یعنی چه..

با صدای رسا که می خندی،بنده مسئول خنده ها هستم

بی خیالـــی تو و نمی فهمــی ، شانه ی زیر بار یعنی چه..

دل من را زدی بـــه دریاهــا ، دل دریـــا ندیده ی ترســـو

چشم دریایی ات به من فهماند،آبی بی گدار یعنی چه..

مدتـــی می شود پـــر از دردم، مثل یک سال پیش حال خودت

تو خودت هم که خوب می دانی،قرص..روزی سه بار یعنی چه..

آه!با میله های مواجی، چشم های تو در محاصره است

مژه هایت به من نشان دادند،آسمان در حصار یعنی چه.. 

 

محمد شریف

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد