وخـــواب می شود از ما بلند بــا بوسه
چه طعم شعبده ای طعم قند با بوسه
درون هم دو لبالب شراب در یک جام
کــه هوش می برد از سر بخند با بوسه
هنوز رقص من و تو طلوع یک رویاست
که می کشد نفسم را بـه بند با بوسه
نگـاه شعبده ، مو وسوسه ، لبت تسکین
دو چشم حادثه ، گیسو کمند ... با بوسه
"و صبــح مثل پری زاده میشوی غمگین "
بـــه زندگــی شده ای پایبند ، بـــا بوسه
عیار عشق تو ناگفته مانده است ای خوب
و اینکه قیمت عشق تـــو چند ، با بوسه ؟
علی اکبر رشیدی