از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

از هر دری سخنی ...

خدایا ! تا خدائیش باش ...

گوشه‌ی ابرو که با چشمت تبانی می‌کند

گوشه‌ی ابرو که با چشمت تبانی می‌کند

این دل خامــوش را آتش فشانــی می‌کند

عاشقت نصف جهــان هستند، اما آخرش

لهجه‌ات آن نصفه را هم اصفهانی می‌کند

چای را بی پولکی خوردن صفـا دارد، اگر

حبه قندی مثل تو شیرین زبانی می‌کند

گاه می‌خواهد قلم در شعر تصویرت کند

عفو کن او را اگر گاهــی جوانی می‌کند

روی زردی دارم اما کس نمی‌داند درست

آنچه با من عطر شالــی ارغوانی می‌کند

عاشق چشمت شدم، فرقی ندارد بعد از این

مهربانــــی مــی‌کند ، نامهربانـــــی مـی‌کند

مــاه من! شعرم زمینی بــود اما آخرش

عشق تو یک روز ما را آسمانی می‌کند  

 

قاسم صرافان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد